اغلب ما بیشتر اوقات در این فکریم که چه مشکلاتی داریم؟ چه
چیزهایی نداریم؟ چه آرزوهای محقق نشده ای داریم؟ ...
و به ندرت فکر می کنیم که چه مشکلاتی نداریم؟ چه چیزهایی
داریم؟ چه آرزوهای محقق شده ای داریم؟ ...
بیایید کمی بیندیشیم تا اعتراف کنیم که بی انصافی است اگر
بگوییم لیوان زندگی ما نیمی پُر و نیمی خالی است. لیوان زندگی ما نیمه پُر نیست، اگر
نگوییم لبالب پُر است، اما باید بپذیریم که خیلی خیلی بیش از نیمه پُر است ...
اکثر قریب به اتفاق ما در هر شرایطی که باشیم داشته هایمان
بسیار بسیار بیشتر از نداشته هایمان اند، آن قدر که حتی نمی توانیم آنها را بشماریم.
حتی بر بسیاری از داشته هایمان آگاهی نداریم، فراموش نکنیم مشکلات و بیماری هایی
که نداریم و رخدادهای بدی که برایمان واقع نشده اند نیز همه و همه جزء داشته های
ما محسوب می شوند... به علاوه ارزش هر یک قلم از برخی از چیزهایی که داریم بسیار
بیشتر از همۀ آن چیزهایی است که نداریم ...
یک مرور بسیار کوتاه بر تنها چند قلم از چیزهایی که داریم
...
جان داریم، زنده هستیم و می توانیم نفس بکشیم ... ،
چشم داریم و می توانیم دنیا را ببینیم ... با تمامی رنگ ها
و زیبایی های بدیعش ...،
گوش داریم و می توانیم صداها را بشنویم ، گفت و گو ها را،
آوای طبیعت را، موسیقی های دل نواز را ...،
زبان داریم و می توانیم حرف بزنیم، آواز بخوانیم ، زیر لب
نجوا کنیم و ... ،
دست داریم و می توانیم کار کنیم، لمس کنیم، نوازش کنیم،
محبت کنیم ...
پا داریم و می توانیم راه برویم، در خیابان ... در کوه و
دشت ... بر روی خاک و علف
می توانیم بوی باران و عطر گل ها را ببوییم، می توانیم طعم
های خوش را بچشیم ...
و می توانیم ...
لحظه ای فکر کنیم آیا حاضریم یکی، تنها یکی از این دارایی
هایمان را برای به دست آوردن همۀ چیزهایی که نداریم و غصۀ نداشتن آنها را می خوریم،
بدهیم؟
فرض کنید اگر حادثه ای پیش بیاید که یکی از اینها -مثلاً بینایی
مان - را از دست بدهیم آیا غصه های کنونی مان برایمان مسخره نخواهند بود؟ آیا آن
وقت تنها آرزویمان این نخواهد بود که وضعیت کنونی مان را داشته باشیم؟
هم اکنون این آرزو محقق است، و می توانیم برای داشتن این
همه نعمت های با ارزش از اعماق وجود خدا را شکر کنیم...
نوشتۀ: نیکا