"چه قدر می ارزد؟" این سؤالی است که هنگام خرید هر جنسی آن را مد
نظر داریم.
احتمالاً برای شما هم بارها پیش آمده که شیئی در پشت ویترین فروشگاهی توجهتان
را به خودش جلب و شما را طالب خود کرده و برای پرسیدن قیمتش به داخل فروشگاه کشانیده
است. با این حال هنگامی که از بهایش مطلع شده اید، با همۀ تمایلی که به داشتن آن
شیء داشته اید، از خریدنش صرف نظر کرده اید، چون با توجه به اولویت ها و بودجه
بندی تان، خرید آن را کاری مقرون به صرفه و عاقلانه ارزیابی نکرده اید و به این
نتیجه رسیده اید که پرداخت برای دریافت آن جنس، به نفعتان نیست و با این قیمت
برایتان نمی ارزد.
تأمل در معاملات، از ضروریات عاقلانه زیستن است. اما خوب است توجه کنیم که همۀ
معاملات زندگی ما با پول و اسکناس انجام نمی شوند. ما در تمام روزهای زندگی مان
معاملات بسیاری انجام می دهیم که در آنها هیچ اسکناسی رد و بدل نمی شود! اما نکتۀ
مهم قضیه آن است که بسیاری از این گونه معاملات، از اغلب معاملات اسکناسی ما بسیار
با اهمیت تر هستند، حال آن که غالباً توجه چندانی به آنها نکرده ایم و گاه به کلی
از آنها غافل مانده ایم.
این یک واقعیت است که جهان ما جهانی نسبی است که در آن هر چیز ویژگی های خاص
خود را دارد. به عنوان مثال تجرد ویژگی های خاص ـ و از نگاهی مزایا و معایب ـ خود
را دارد، و ازدواج نیز به همین ترتیب. ما
با هر انتخابی به ناچار پرداختی می کنیم و در ازای آن دریافتی.
از نگاهی می توان گفت که ما پیوسته با تصمیم گیری های خود چه کلان و چه خُرد،
چه بزرگ و چه کوچک، با کنش ها و واکنش ها، و حتی با کلماتی که می گوییم در حال
خرید و فروش و معامله هستیم. اما متأسفانه بسیاری از این معاملات را بی فکر، بدون حساب
و کتاب و کاملاً شرطی شده و از روی عادت انجام می دهیم و در نهایت از اکثر معاملات
بی فکرمان متضرر می شویم.
اصولاً همۀ اعمال و گفته های ما، پیامدهای خاص خود را به دنبال دارند. اگر به
دیگران با محبت لبخند بزنیم، لبخندی محبت آمیز از سوی آنها دریافت می کنیم، اما
اگر بداخلاقی و ترشرویی کنیم قطعاً با عکس العمل متفاوتی مواجه خواهیم شد.
اگر کمی دقت کنیم می بینیم که اکثر رفتارهای عادتی و حساب نشدۀ ما معاملات
سودآوری نیستند،
بسیاری از معاملات زیان آور زندگی ما صرفاً در جهت جلب تأیید و به دست آوردن
احترام دیگران اما به بهای از دست دادن آسایش و آرامش درونی مان انجام می شوند. مثلاً
هنگامی که به جای پهن کردن قالی هایی که کف منزل ما را گرم نگه دارند و بتوانیم به
راحتی و با خیالی آسوده بر روی آنها راه برویم و بخوریم و بنوشیم و زندگی کنیم، قالی
های ابریشمینی را زیر پا پهن می کنیم، به ناچار پیوسته نگرانیم که مبادا قالی های
گران قیمت مان صدمه ای ببینند، مبادا چیزی بر روی آنها بریزد، مبادا دزد آنها را
ببرد و مباداهای دیگر. هنگامی که برای فرشی که جایش زیر پاست و اصولاً برای هر
چیزی بیش از حد و اندازۀ کارکردش هزینه می کنیم، بالطبع به جای شادی و لذت، دچار
نگرانی و رنج خواهیم شد.
بسیاری از ما سلامتی خود را برای چیزهایی از دست می دهیم که اگر دقت کنیم به
هیچ وجه با این نعمت عظیم قابل قیاس
نیستند، از جمله درآمد بیشتر، خانۀ مجلل تر، نظافت ایده آل منزل و خانه تکانی برای
سال نو و ... .
و باز هم بسیاری از ما جای خود را در قلب دیگران از دست می دهیم، عزیزی را می
رنجانیم، با دوستی نامهربانی می کنیم، روابطمان را با اطرافیان به سردی می کشانیم،
فقط در ازای آن که اجزاء زندگی در آن جایی و به شکلی که ما دوست داریم قرا گیرند، برای
آن که خواسته ها و امیال مان محقق شوند، حرف هایمان به کرسی نشانده شوند، و محق
بودن مان ثابت شود و ... .1
گاه ممکن است در نگاه اول به نظر بیاید که با صرفنظر از نظر و خواست خود، با
مهربانی و گذشت و بخشش، چیزی را از دست می دهیم و متضرر می شویم. اما واقعیت آن
است که اینها جزء سودآورترین معاملات در زندگی هر انسانی هستند. روابط صلح آمیز با
خود و دیگران، و شادی و آرامش درونی حاصل از آن بسیار بزرگ تر و
ارزشمندتر از خواسته ها و نظرات غالباً کوچکی است که در ارتباط با دیگران از آنها می
گذریم.
یکی از راه هایی که از طریقش می توانیم
وضع و کیفیت زندگی مان را تا حد زیادی بهبود بخشیم، در دست گرفتن اختیار
معاملات ریز و درشت زندگی مان است.
خوب است به جای آن که ابتدا بدون فکر، دریافتی کنیم و بعد مجبور شویم بهای آن
را هر چه که هست بپردازیم، پیش از آن از خود بپرسیم آیا ارزشش را خواهد داشت؟ بهای
این خواسته چیست؟ چه قدر می ارزد؟
طبیعتاً تغییر یکبارۀ همۀ عادت های قدیم کار ساده ای نیست. لذا به عنوان یک
راه کار عملی، می توانیم مدیریت اندیشمندانه بر معاملات زندگی را از کلمات و گفته
هایمان آغاز کنیم. پیش از آن که چیزی بگوییم مکث کنیم و با توجه به تجارب قبلی و
شناختی که از مخاطب خود داریم ببینیم که اثرات احتمالی آن کلام بر شنونده یا
شنوندگان چه خواهد بود و از خود بپرسیم که گفتن این حرف چه اندازه می ارزد؟
احتمالاً بسیاری اوقات به این نتیجه خواهیم رسید که گفتن این حرف به سردی، کدورت و
نزاع احتمالی که در پیش دارد نمی ارزد. پس عاقلانه آن است که از ورود به آن معامله
صرفنظر کنیم و با سکوت خود از کنارش بگذریم.
برای بهبود کیفیت زندگی لازم است
"قدر" و ارزش هر چیز را بدانیم و وارد معاملاتی نشویم که در آنها چیزهای بزرگ تر
و باارزش تر برای دستاوردهایی کوچک تر و کم ارزش تر از دست مان می روند. برای بهبود کیفیت زندگی مان پیش از هر
چیز، بکوشیم "قدر" دان و "قدر" شناس همه چیز باشیم. هنگامی که
بتوانیم به هر چیزی همان قدر و ارزش و جایگاهی را بدهیم که حقیقتاٌ داراست، آن وقت همه چیز جای خودش را
پیدا می کند و حال و روز و زندگی مان سر و سامان می گیرد.
راستی، به نظر شما دقایق و ساعات زندگی ما، زمان و عمر و انرژی حیاتی مان از
چه "قدر" و ارزشی و برخوردار است؟
پی نوشت:
1- اگر مختارید که
بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید. – دکتر وین دایر
نوشتۀ:
نیکا