
تا هنوز فرصتي هست انتخاب كنيد...
بسم ا... الرحمن الرحيم
جهانهاي نور و روشنايي، يا دنياهاي ظلمت و تاريكي؟
راستي اگر در آخرين لحظات به ياد آوريد كه عازم سفري هستيد، ديگر چگونه فرصت ميكنيد كه چمداني براي خود ببنديد؟! و اگر اصلاً ندانيد به کجا ميخواهيد برويد و هدفتان چيست، و شناختي از مقصد و مسيرتان نداشته باشيد، از کجا ميدانيد که چه چيزهايي را در چمدانتان بگذاريد، و چه چيزهايي را در آن نگذاريد؟!
...
اگر در ميان راه، در جادهاي كه برايتان ناشناخته است، و امكان دارد هيچ پمپ بنزيني در مسيرتان نباشد، گم شويد، چه ميکنيد؟ آيا همينطور شيشهي اتومبيل را پايين ميكشيد و از هر ناشناسي سؤال ميكنيد، و هر طرفي را نشانتان بدهد بدون پرس و جو و بيچون و چرا سر ماشين را كج ميكنيد و ...؟! هيچ فكر كردهايد كه در اين حالت اگر بنزين ماشينتان تمام شود، چه اتفاقي ميافتد؟!
ما انسانها هم در سفريم، سفر زندگي. حالا اينجاييم، روي كرهي زمين... اما زماني... شايد نه چندان دور... در جهاني ديگر، و در مقصدي كه همينجا انتخابش كردهايم...
مقصد شما كجاست؟ جهانهاي نور و روشنايي و يا دنياهاي تاريكي و ظلمت؟
انتخاب با ماست...
هر انساني مختار است كه يكي از دو راه را انتخاب كند؛ راهي به سوي جهانهاي نور و روشني، و يا راهي منتهي به جهانهاي تاريك و ظلماني.
آيا كسي هست كه از ظلمت و تاريكي نترسد و دچار وهم و سرگرداني نشود؟
براي انتخاب درست به چه چيز يا چيزهايي نياز داريم؟
راهنماي دانا و آگاه؟ نقشهي راه؟ شناخت و آگاهي؟ و...(1)
در اين مسير شيطان تمام تلاش خود را به كارميگيرد تا با جلوهگر ساختن سرابهاي فريبنده و زودگذر، انسان را به سوي گمراهي، خواب مرگ، و جهانهاي تاريك و ظلماني بكشد...
... وقتي در تاريكي شب بنزين تمام شود و ماشين متوقف، شيشه را كه پايين بكشي تا بپرسي..؟ صورتكش را بر ميدارد و خندهي وحشتناكش را سر ميدهد. آن وقت... ديگر خيلي دير است...
براي گرفتار نشدن در دامي چنين هولناك چه بايد كرد؟ چگونه راهنماي خود را به درستي انتخاب كنيم؟ اينجاست كه نقش شناخت و آگاهي و اهميت و كاربرد آن در انتخابهاي سرنوشتساز زندگي انسان آشكار ميشود.(2)
...
*******
پنجرههايش بسته بودند، چراغهايش خاموش، روي اشياء و اثاثيهي خانهاش كه هر روز برق ميزدند، غباري سنگين نشسته بود، هيچ چيزي از اين دست چيزها را با خود نبرده بود...
*******
آيا به راستي براي آن زاده شدهايم تا داستانهاي تكراري و كسالت بار زندگي ديگران را مكرّر كنيم؟ و در بيهودگي روزمرگيِ زندگي به سوي مرگ بشتابيم؟ آيا ميتوان گمان كرد كه هدف حيات انسان تنها همين باشد؟ و يا آفرينش و خلقت انسان هدفي بسيار برتر و والاتر از اين را دنبال ميكند؟
...
*******
چهقدر از تاريكي دلم ميگيرد، در را باز ميکنم و توي باد با صداي بلند فرياد ميزنم ... و نور را صدا ميكنم ...
1- برداشت از تعاليم حق.
2- در دين اجباري نيست چرا كه راه از بيراهه آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، يقيناً به محكمترين دستاويز دست آويخته است كه هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنواي داناست. خدا سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون ميآورد، و كساني كه كافر شدند، سرپرستانشان طغيانگرانند كه از نور به تاريكيهايشان ميبرند. آنها دوزخياند و در آن جاودانند. (بقرة: 257-256)
پرنا
بازگشت
Share
|