
معناي معجزات
معجزه، موجب احترام توأم با ترس ميشود و دلالت بر حضور قدرتي ماورائي دارد.
كنت وود وارد (Kenneth Wood ward) روزنامه نگار مجله نيوزويك در مقاله مفصلي تحت عنوان "معناي معجزات" درباره معجزاتي مينويسد كه مذاهب مختلف با آنها روبرو شدهاند و در مقاله خود نمونههايي از اين تجارب اعجاز آميز را ذكر ميكند. او مينويسد:
"هر روزه در نقاط مختلف جهان، معتقدان به مذاهب گوناگون دور يكديگر جمع ميشوند تا معجزاتي را كه از جانب خداوند دريافت كردهاند، جشن بگيرند". گزيدهاي از مقاله او را با هم ميخوانيم.
بر طبق نظر سنجي اخير نيوزويك، 84% افراد بالغ آمريكايي بر اين باورند كه معجزات، از جانب خداوند است و تقريباً نيمي از اين افراد، گزارش ميدهند كه آنها شخصاً يكي از آن معجزات را تجربه كرده يا شاهد آن بودهاند.
سه چهارم كاتوليكهاي آمريكايي گفتهاند كه براي وقوع اين معجزات، دعا ميكنند. در ميان افرادي كه هيچگونه اعتقاد مذهبي ندارند نيز %43 از خداوند طلب ياري و مساعدت ميكنند.
اغلب آمريكاييها از خدا ميخواهند كه در زندگيشان معجزهاي صورت بگيرد و عزيزانشان شفا يابند. %50 از آنان معتقدند كه خداوند، كساني را كه پزشكان در مورد مرگ آنها نظر قطعي دادهاند، به زندگي باز گردانيده است.
در تمام اديان جهان، معجزات فراواني ديده شده و تنها تفاوت در اينجاست كه در زمانها و مكانهاي مختلف متناسب با شرايط، شكل ظاهري اين معجزات، متفاوت بوده است. مثلاً در هند باستان مانند خاورميانه باستاني، معجزات هم به صورت علائم و هم به شكل اعمال خارق العاده و شگفت انگيز انجام شده است.
معجزه بصورت اعمال شگفت انگيز، موجب احترام توأم با ترس ميشود و همچنين معجزه بصورت علائم و نشانهها، دلالت بر حضور قدرتي ماورائي دارد.
بطور مثال، وقتي بودا در آسمان پديدار ميشود، بدن خود را به دو نيم كرده و دوباره به هم ميپيوندد، پيروان خود را شگفت زده و مبهوت ميسازد و بدين گونه به همه نشان ميدهد كه قدرت خداوند حد و مرزي ندارد.
يا هنگامي كه حضرت محمد (ص) در صحرا براي يارانش آب ظاهر ميكند تا بنوشند، محبت خداي بخشنده و مهربان را نشان ميدهد و وقتي مسيح (س) ايلعاذر را كه مرده بود زنده ميكند، قدرت و تسلط خداوند را بر مرگ و زندگي انسانها نشان ميدهد.
معجزاتي براي تمام عقايد
برنادت مك كنزي(Bernadet Mc Kenzie) در سن 12 سالگي متوجه ميشود كه حتي پس از انجام 3 عمل جراحي، ديگر نميتواند درست بايستد. او از ناراحتي نخاع (مادر زادي) به طور مداوم رنج ميبرد.
راهبههاي آموزشگاه مذهبي شروع به دعا ميكنند و براي سلامتي او شفاعت ميخواهند. در روز چهارم، برنادت در كنار تختخوابش زانو زده و به خدا ميگويد كه اگر اين سرنوشت اوست كه بيمار باشد، آن را خواهد پذيرفت ولي مايل است آن را بصورت علامتي دريافت كند. او در خواست كرد كه اگر قرار است بهبود يابد، آهنگ مورد علاقهاش (جواني ابدي) از راديو پخش شود.
همينطور هم شد، آهنگ بعدي راديو، جواني ابدي بود. او از جايش پريد و دوان دوان خود را به افراد خانوادهاش رساند تا موضوع را به آنها اطلاع دهد. او حتي متوجه نشد كه علائم و آثار بيمارياش از ميان رفتهاند... بهبودي او اخيراً توسط واتيكان به عنوان يك معجزه ارزيابي شده است.
آن طور كه آنجلا بودروك(Angela Boudreauk) به خاطر ميآورد، او ضمن دعا، از كشيشي شفاعت گر كه در سال 1966 از دنيا رفته، طلب شفا كرده است. آنجلا، اكنون70 ساله است و بر طبق تشخيص پزشكان، او مبتلا به سرطان كبد بوده است. معاينات پزشكي پس از جراحي نشان داده بود كه تودههاي تومور سرطاني، بيشتر از نود درصد كبد او را در بر گرفته و دو هفته بيشتر تا پايان زندگياش باقي نمانده است.
ولي آنجلا ضمن دعا، از پدر روحاني در خواست فرصتي كرده بود تا كودكانش را بزرگ كند. تقريباً بلافاصله، تومورهايي كه هر يك به اندازه يك گريپ فروت بودند، شروع به كوچك شدن كردند و پزشكان نميتوانستند آن را به شيمي درماني اوليه نسبت دهند.
در نوامبر سال بعد، آنجلا در كمال سلامت، سرگرم نگهداري از فرزندانش بود. كليساي كاتوليك رم اظهارداشت كه معالجه او يك معجزه بوده است.
"وود وارد" سرانجام نتيجه ميگيرد اگر چه اين داستانها در مذاهب گوناگون، ديدگاههاي متفاوتي از چگونگي عملكرد مسايل ماورائي را در دنيا نشان ميدهد، ولي اين تفاوتها نه تنها انسانها را از يكديگر جدا نميسازند بلكه داستانهايي چنين اعجازآميز، از جستجوگران معنوي دعوت ميكند به غير از دنياي خود، به دنياي ديگران نيز سفر كرده و شاهد عظمت و جلال خداوند باشند.
تبديل فاجعه به شگفتي
داستان بازيكن فوتبالي كه فلج شده بود، ولي دوباره بازي فوتبال را از سر گرفت
در اولين شب هولناك، پس از اينكه گردن پلُك PoLk در حين بازي فوتبال شكست، او بر روي تخت بيمارستان، ميگريست و به حال خودش افسوس ميخورد چرا كه متوجه شده بود بر اثر اين حادثه از كمر به پائين فلج شده است.
پلك به ياد ميآورد كه در آن شب وحشتناك، فقط دعا ميكرد كه همان جا بميرد چرا كه او عاشق دويدن و حركت كردن بود و حالا فقط يك زندگي بر روي تخت بيمارستان انتظارش را ميكشيد.
اما اينها همه به 3 سال پيش باز ميگردد چرا كه اكنون زندگي پلك بسيار بهتر از آن است كه خود او يا هر كس ديگري ميتوانست تصورش را بكند. اكنون 3 سال پس از اينكه او از بيمارستان مرخص شده است، در فصل سوم ليگ فوتبال، به عنوان مدافع آخر تيم Buffalo Destroyers بازي ميكند و از نظر تعداد تكلهاي انجام داده، در رده بندي ششم جاي دارد.
چه اين را معجزه پزشكي بناميم و چه نام ديگري برايش انتخاب كنيم ولي بهرحال پُلك در برابر اعتقاد نادرست اطرافيان، دوستان، پزشكان و حتي خودش مقاومت كرد. او در برابر تصورات كساني كه تصور ميكردند او ناچار است تمام زندگياش را بر روي تخت يا صندلي چرخدار بگذراند، ايستاد.
پلُك ميگويد: "شما ميتوانيد بگوئيد كه داستان زندگي من شبيه داستانهاي كتابهاست. گِرگِ بين Greg Bean مربي تيم Buffalo Destroyers ميگويد: "زمانيكه شما اين داستان را مينويسيد، مردم آن را باور نخواهند كرد. ولي حقيقت دارد"!
اين اتفاق چگونه براي پلُك افتاد؟
پلُك براي دريافت توپ به زمين افتاد و سرش با شدت به ديوار حاشيه خورد كه اين ضربه، منجر به شكستن مهرههاي c-e او شد و پاهايش فلج شدند و دستهايش هم موقتاً حس خود را از دست دادند. اوايل پزشكان ميگفتند كه او حتي اگر قادر شود دندانهايش را بشويد شانس آورده است، در حاليكه پُلك حتي اميدش را براي اينكه بتواند در مسابقات المپيك شركت كند، از دست نداده بود.
مادر پُلك، خانم سايرس پاول Cyrese Powell)) حامي اصلي او بود و از رؤياها و اميدواريهايش حمايت ميكرد. خود او نيز از ضايعه مشابهي در حدود 12 سال پيش، رنج برده بود و اكنون كمي بهتر از گذشته ميتوانست راه برود. دكترها در آن زمان به مادر پلك گفته بودند كه احتمالاً ديگر هيچ وقت قادر به راه رفتن نخواهد بود ولي او اميدش را از دست نداد و همواره تكرار ميكرد: "دكترها هميشه هم صحيح نميگويند!".
دامنه حركات خانم پاول، هنوز محدود است ولي او به بهبودي خويش توسط قدرت درونياش اعتقاد دارد، هر چند تا زمانيكه زمين گير و ناتوان بود حتي 3 فرزندش نيز اين بهبودي را باور نداشتند. او معتقد است تنها خداست كه ميتواند به او كمك كند تا بهبود يابد و نه هيچ كس ديگر.
بهبودي پلك، از آن جا شروع شد كه چند هفته پس از اينكه آسيب ديد، لرزشي را در پاهايش حس كرد. سه ماه بعد، احساس قدرت و اطمينان ميكرد. اما از اين حس جديدش، چيزي به پزشكان نگفت. يك سال بعد، پلك به تيم آمد و حالا پس از سه سال، او رؤياي قهرماني را دارد.
پلك فردي مذهبي است و وقتي راحع به بهبودياش صحبت ميكند چنين ميگويد: "من نميدانم چطور بايد آن را شرح بدهم، فقط ميتوانم بگويم اتفاق افتاد. من دعا كردم و حالا هم اينجا هستم!".
پلك، هيچگاه اميدش را از دست نداد و حالا در فصل سوم بازيهاي ليگ فوتبال به خوبي نشان داده است كه در زندگي، چيزي براي ترسيدن وجود ندارد.
نويسنده: جان وارو John Waw row(آسوشيتدپرس)
منبع: نشريه هنرهاي زيستن
بازگشت
Share
|