بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

آواي آفرينش (مقاله‌ي علمي)

نگاهي به نقش صوت در جهان درون

"و در ابتدا کلمه بود . و خداوند جهان را از کلمه آفريد و از صوتي ويژه خلق کرد. آوايي مقدس، که آهنگ جهان بود و جهان، هم‌آهنگ با آهنگ کلمه بود و همه چيز موزون مي‌نمود. و جز آواي کلمه چيزي به گوش نمي‌رسيد. همه هستي و هست، با صوت کلمه به رقص آمد و هم‌آوا گشت و بي‌وقفه کلمه را مي‌خواند...".

اصوات، جهان ما را در بر گرفته‌اند و اين درحالي ‌است که اغلب ما نسبت به مفهوم آنها و تأثيري که بر ابعاد باطني ما دارند بي‌توجهيم. جهان ما، جهان اصوات است و لازم است اکنون که در حال تجربه اين جهان و کيفيت‌هاي آن هستيم، مفهوم و معناي اصوات اين جهان را هرچه کامل‌تر شناخته و الگوهاي بنيادين آن را درک کنيم. البته چنين کاري براي انسان اين عصر، بسيار دشوارتر از روزگاران کهن است چراکه از حدود سه قرن پيش با شروع انقلاب صنعتي، زمين، آرامش طبيعي خود را از دست داد و همه‌جا پُر شد از همهمه و سروصداي درهم و آشفته‌ي ناشي از کارکرد ماشين‌ها و دستگاه‌هاي صنعتي. اين‌گونه بود که ما از صداهاي طبيعي جهان به دور افتاديم و ذهن ما توجه به مفهوم نهفته در اصوات را در پس شلوغي‌ها و آشفتگي‌ها ناديده گرفت و به فراموشي سپرد. اکنون حتي زيرِ درياها نيز پُر از سر و صداست. اين درحالي ‌است که در روزگاران قديم، تنها صداهايي که در زمين طنين‌انداز مي‌شد، اصوات برخاسته از دل طبيعت بودند، صداهايي که در پسِ هريک، معنا، مفهوم و انرژي خاصي نهفته بود. به همين دليل نيز تأثيرات باطني اصوات طبيعت از دوران کهن براي انسان، شناخته شده بود.

به‌طور کلي بايد گفت که آن‌چه عموماً در مورد اصوات مي‌شناسيم و تجربه مي‌کنيم، تنها بخش کوچکي ‌است از اصواتي که در جهان وجود دارد. امواج "فراصوت"(1) و "فروصوت" (2) نمونه‌هايي از اين اصوات‌اند. ما مستقيماً توانايي دريافت چنين اصواتي را نداريم ولي موجوداتي در زمين وجود دارند که اين صداها را مي‌شنوند و از طريق آنها با همديگر و با محيط پيرامون خود ارتباط برقرار مي‌کنند (نمونه آشنايي از اين موجودات، دلفين‌ها و خفاش‌ها هستند.)در واقع بايد گفت که محيط طبيعي زمين ممّلو از چنين اصواتي‌ است که هر يک، نشانه‌ها و مفاهيم خاصي را در دل دارد. به‌عنوان مثال، شواهد و مطالعات علمي چند سال اخير حاکي از آن است که پديده‌هايي نظير شفق‌هاي قطبي (نورهاي شمالي) و يا حتي زمين‌لرزه، هريک الگوي فروصوتي خاص خود را دارند و برخي از گونه‌هاي حيوانات، قادر به تشخيص اين الگوها هستند.

اما اصوات طبيعي، منحصر به اصوات زميني نيست چراكه اينك اخترفيزيکدانان، موفق به شناسايي و ثبت اصواتي شده‌اند که از اعماق کيهان منتشر مي‌گردند. هر يک از اين اصوات کيهاني داراي الگوي ارتعاشي خاصي ‌است، برخي همانند يک طنين دامنه‌دار هستند، برخي مانند صداي قلب، حالت ضرباني دارند و غيره. يکي از شگفت‌انگيزترين اصواتي که منشأ فرازميني دارد، صوتي ‌است که از آن با نام "آواي آفرينش" ياد مي‌شود. اين آواي کيهاني يکي از اسرارآميزترين پديده‌هاي جهان است. فيزيکدان‌ها دريافته‌اند که در زمان آفرينش جهان، اين آوا، تمامي جهان را در برگرفت. اين صداي کيهاني، اولين صدايي بود که در جهان ما طنين‌انداز شد و هنوز هم پس از گذشت ميلياردها سال، طنين آن در سرتاسر کيهان گسترده است. همان‌طور که بيان شد، اين صدا با تمامي اصوات ديگر جهان تفاوت دارد، چراکه هرصوتي در جهان از منبع خاصي منتشر مي‌شود و هرچه از منبع مزبور دورتر شويم، صدا را ضعيف‌تر دريافت خواهيم کرد اما آواي آفرينش، صدايي فراگير و بدون مرکز است که در تمامي هستي گسترده شده و از تمامي نقاط کيهان نيز با شدت يکسان قابل دريافت است. به عبارتي هيچ تفاوتي نمي‌کند که در کجاي جهان باشيم، چه در زمين و چه در دوردست‌ترين کهکشان مي‌توان اين انعکاس کيهاني، اين نخستين صداي جهان را با شدتي يکسان دريافت نمود. اخترفيزيکدانان اين صداي آغازين را "صداي زمينه‌ي کيهاني"(3) ناميده‌اند. براي بهتر شنيدن اين صدا لازم است از همهمه‌هاي زميني دور شويم و به آسمان برويم. در آن‌جاست که بهتر از هرجاي ديگر مي‌توان به اين آواي کيهاني گوش سپرد. به همين دليل نيز فيزيکدان‌ها براي مطالعه‌ي اين صداي کيهاني، ماهواره‌هايي را به فضا ارسال مي‌کنند تا دقيق‌تر بتوانند اين آواي اسرارآميز هستي را مطالعه کنند. شواهد علمي حاکي از آن است که اسرار بسياري در مورد آفرينش جهان در دلِ اين صدا نهفته است، و حتي اسراري در مورد آنچه پيش از آفرينش به وقوع پيوسته و همين‌طور اسرار جهان‌هايي که در ابعاد ديگر هستي خارج از ابعاد جهان ما پنهان هستند.

به‌طور کلي مي‌توان گفت که صوت، پُلي ‌است مابين جهان دروني و بيروني. ما به کمک صدا در جهان بيروني با همديگر ارتباط برقرار مي‌کنيم و بدين ترتيب صدا، نقش واسطه‌اي را مابين ما (جهان دروني ما) در جهان بيروني ايفا مي‌کند. به عبارتي مي‌توان گفت که صوت، يکي از ابزار ارتباطي ارواحي است كه (به شكل انسان، حيوان و...) اين جهان را تجربه مي‌کنند. وقتي آواي يک مرغ غواص در فضاي مِه گرفته‌ي درياچه طنين‌انداز مي‌شود و ما آن را مي‌شنويم، درواقع درون ماست که با همديگر ارتباط مي‌گيرد. بدين ترتيب، آگاهي مرغ غواص در درون ما طنين‌انداز مي‌گردد. همين‌طور وقتي به صداي ريزش آبشار گوش مي‌دهيم، نوعي ارتباط دروني مابين ما بر قرار مي‌شود.

اهميت صوت در مقوله‌ي ارتباط روحي در اين جهان به حدي است که هنگام برقراري ارتباط روح هستي با روح فردي (زماني که در حال تجربه اين جهان است) که مهم‌ترين رويدادي است که ممکن است در اين جهان به‌وقوع بپيوندد، غالباً اين ارتباط با حس دروني صدا همراه است، صدايي نظير وزش باد و . . .  .

درواقع مي‌توان گفت که هر صدايي در جهان ما، حامل نوعي آگاهي است. اين آگاهي از هستي و ارتعاشات دروني منبع صدا منتشر مي‌شود و به همين دليل نيز گوش کردن به اصوات جهان مي‌تواند سطح آگاهي انسان را تغيير دهد. معلمين باطني با شناخت عميقي که نسبت به الگوهاي صوتي جهان دارند به خوبي از اين قدرت نهفته در صدا استفاده مي‌کنند. به عنوان مثال، شمن‌ها با نواختن مستمر طبل مي‌توانند سطح آگاهي افراد را از سطح آگاهي معمول به سطوح برتر آگاهي جابه‌جا کنند. مشابه چنين کاري در معابد تبتي نيز انجام مي‌گيرد. درواقع به نظر مي‌رسد که الگوي انعکاسي صوت، قدرت نفوذ به جهان درون را دارد. در مثال ذکر شده، صداي طبل که در بدنه بزرگ و تهي آن منعکس مي‌گردد داراي چنين قابليتي است. معمولاً طبل را با تناوب يکنواخت و فواصل زماني منظم و نه چندان کوتاه (خصوصاً در تبت) به صدا در مي‌آورند و بدين ترتيب صداي هر ضربه با انعکاس طولاني خود، به خوبي در درون نفوذ مي‌کند و با تکرار متناوب و طولاني خود (که بعضاً به بيش از يک شبانه‌روز نيز مي‌رسد) منجر به تغيير سطح آگاهي مي‌گردد. از همين الگوي تناوبي صدا در مانتراها هم استفاده مي‌شود. اگر به الگوي صوتي مانتراها دقت کنيم (هرچند شايد معاني آنها را ندانيم و يا اصولاً معاني شناخته شده‌اي نداشته باشند)، همين ويژگي تناوبي را به خوبي در همه آنها مشاهده خواهيم کرد: تکرار يکنواخت واژه‌اي با آهنگ مشخص.

به عنوان مثالي ديگر بايد گفت که از روزگاران کهن، بسياري از معابد را طوري مي‌ساختند که صدا در درون آن منعکس شود. اين انعکاس، بر ميزان تأثيرگذاري باطني صوت، بسيار مؤثر است. گورجيف (4) در کتاب مشهور خود با نام "ملاقات با مردان برجسته" از نوعي مراسم آييني سخن مي‌گويد که در آن، خوانندگان در موقعيتي مابين کوه‌ها آواز مي‌خواندند. در اين ميان، برخي اين توانمندي را داشتند که با صداي خود، بيشترين انعکاس را در ميان فضاي کوهستان ايجاد کنند و ظهور اين توانمندي، نشانه‌اي از برتري خواننده بود. نمونه آشناي ديگر استفاده آييني از انعکاس صوت را مي‌توان در يکي از مساجد زيباي شهر قديمي اصفهان مشاهده کرد. در اين شاهکار معماري، کانون انعکاس در زير گنبد اصلي واقع است و هفت بار انعکاس کامل صوت، نشان دهنده‌ي شناخت و تسلط فوق‌العاده طراح آن به علوم ظاهري و باطني بوده است.

موسيقي نيز نمونه ديگري‌ است از تأثير شگرف صوت بر سطوح باطني انسان. هرچند ريشه‌هاي موسيقي بر ما پوشيده است اما مي‌دانيم که موسيقي يکي از کهن‌ترين هنرهاي انساني ‌است که همواره جزئي از زندگي او بوده و در مراسم آييني تمامي فرهنگ‌ها به طور مؤثري از آن استفاده مي‌شده است. شايد بتوان گفت كه الگوهاي صوتي در موسيقي اساساً از نوعي الگو و نظم عددي بهره مي‌گيرند چراكه در موسيقي، نسبت عددي فرکانس اصوات اصلي از قوانين خاصي تبعيت مي‌کند. بنابراين شايد بتوان ريشه‌هاي موسيقي را در نوعي عرفان عددي و دانش سرّي اعداد جستجو نمود. گفته مي‌شود که فيثاغورث يکي از بنيان‌گذاران اين عرفان عددي بوده ‌است بازهم از قدرت تأثيرگذاري موسيقي او افسانه‌هايي بر سر زبان‌هاست.(5)

از قدرت صوت و موسيقي حتي در تأثيرگذاري بر حيوانات نيز استفاده مي‌شود. نمونه جالب آن‌را مي‌توان در يکي از دوردست‌ترين نقاط جهان يعني درميان صحرانشينان گوبي(6) در مغولستان يافت. زندگي اين صحرانشينان وابسته به شترهايشان است و شترها عملاً بخشي از خانواده محسوب مي‌شوند. اما در ميان شترها، ويژگي خاص و عجيبي وجود دارد. به عنوان مثال، وقتي شتري به دليلي مثلاً حمله‌ي گرگ‌ها فرزند کوچکش را از دست مي‌دهد، از شدت ناراحتي از غذا خوردن اجتناب مي‌کند که نهايتاً منجر به مرگ شتر مي‌شود. اما در ميان اين صحرانشينان، موسيقي‌داناني وجود دارند (که تعدادشان بسيار اندک است) که با قدرت سحرآميز موسيقي، قادر به تغيير حالت دروني شترها هستند و آنها را به زندگي بازمي‌گردانند.

اما گذشته از الگوهاي عددي صوتي (که به شکل موسيقي متجلي مي‌شوند)، ويژگي‌هاي جالب ديگري نيز در مورد صوت وجود دارد. يکي از اين ويژگي‌ها موضوع هم‌ارتعاشي و هماهنگي صوتي ‌است که در فيزيک نيز به‌طور گسترده‌اي مورد مطالعه قرار گرفته است. فيزيکدان‌ها به اين مسئله پي برده‌اند که هر جسمي در جهان ما داراي مجموعه‌اي از ارتعاشات طبيعي است. اين ارتعاشات طبيعي درواقع، از مشخصات خاص هر جسم محسوب مي‌شوند. نکته جالب در اينجاست که صدايي که هر جسم مي‌تواند از خود توليد کند (مثلاً صداي حاصل از ضربه زدن به يک ظرف بلورين)، وابسته به همين ارتعاشات طبيعي آن جسم است. اما جالب‌تر از همه آن است که بيشترين ميزان جذب صدا در هر جسم، مربوط به اصواتي است که با ارتعاشات طبيعي آن جسم، هم‌آهنگ باشند. به عبارت ديگر، هم‌آهنگي، مهم‌ترين شرط لازم براي نفوذ صدا به درون اجسام است. درواقع مي‌توان گفت که هم‌آهنگي صوتي و ارتعاشي شناخته شده در حوزه فيزيک، خود سطحي از تجلي يک هم‌آهنگي فراگير در هستي است. در حالت وقوع هماهنگي، ميزان انتقال، نفوذ و جذب انرژي از منبع ارتعاش به شخص دريافت‌کننده به بيشترين مقدار خود رسيده و ارتباط ميان آنها کامل مي‌شود.(7)

قدرت خارق‌العاده‌ي کلام نيز نمود ديگري‌ است از اهميت فوق‌العاده صوت. وقتي ارتعاشاتي از حوزه‌هاي ظريف‌تر دروني‌ما (نظير ارتعاشات ذهني و...)  نيرو مي‌گيرند، به ارتعاشات صوتي تبديل شده و در جهان بيروني منتشر مي‌گردند، از قدرت شگفت‌انگيزي برخوردار هستند، قدرتي‌ مانند قدرت کيمياگري و حتي آفرينندگي...

 

پي‌نوشت:

1- Ultrasonic

2- Infrasonic

3- Cosmic Background Radiation

4- G. I. Gurdjieff

5- همگي ما قدرت‌هاي شگرف تأثيرگذاري موسيقي را تجربه کرده‌ايم. متأسفانه از اين قدرت به شکل منفي و مخرب هم استفاده مي‌شود که نمود آن، موسيقي‌ها و گروه‌هاي موسيقي شيطاني و شيطان‌پرستي است. در اين نوع موسيقي معمولاً از اصوات به شيوه‌اي آنارشيستي و پر از هرج و مرج و بي‌نظمي محض استفاده مي‌شود که فاقد هرگونه تناسب و هماهنگي است. نوع صداهاي بکار رفته نيز اغلب صداهاي خفه، تند و خشک است يعني دقيقاً بر خلاف الگوي اصوات طبيعت که نرم و دامنه‌دار هستند.

6- صحراي گوبي (Gobi) در بخش جنوبي مغولستان و شمال چين، سردترين و يكي از بزرگ‌ترين صحراهاي جهان محسوب مي‌شود.

7-"دعا" يکي از روش‌هايي است که به کمک آن انسان مي‌تواند به سوي تحقق اين هماهنگي برتر نزديک‌تر شود.

 

                                                                                        

 

                                                                                         منبع: نشريه‌ي علوم باطني، شماره‌ي 4و5

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com