بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

بازار مكاره‌ي فال‌گيران و دعانويسان

فال و فال‌گيري کوشش و تلاشي براي پيشگويي آينده است. دلايل زيادي وجود دارد که انسان را به سمت فال و فال‌گيري سوق مي‌دهد، اعتقاد انسان به حضور و نفوذ عوامل ناشناس و متافيزيکي در زندگي، علاقه‌ي انسان به اطلاع و آگاهي زود هنگام از اتفاقات و حوادث زندگي، گرايش انسان به توجيه موفقيت‌ها و ناکامي‌ها و مرتبط دانستن آن با عوامل ناشناخته، ترس انسان از آينده، تمايل به عدم پذيرش اشتباهات و نسبت دادن قصور و کوتاهي‌ها به عوامل ديگر، تشديد باورهاي غلط درباره‌ي نيروهاي جادويي، ماورايي و اهريمني توسط فرصت طلبان و سودجويان اقتصادي و فرهنگي، عدم آگاهي و شناخت نسبت به مسائل ديني و مذهبي، وجود اختلالات رواني تشديد کننده‌ي گرايشات به خرافه پرستي و بسياري عوامل ديگر مي‌توانند از دلايل گرايش انسان‌ها به فال‌گيري و هر چيزي که به اين موضوع مربوط است، باشد.

دانشمندان باستاني، جهان را به 7 يا 9 آسمان که فلک نام داشتند تقسيم کرده بودند. همه‌ي اين افلاك هم در تصور آنها، مدام گرد زمين مي‌چرخيدند. اساتيد فن آسمان‌ها، اين فضا را به چهار قسمت اصلي و دوازده قسمت فرعي تقسيم کردند تا بهتر بتوان روي آن مطالعه کرد. اسم هر قسمت فرعي را برج گذاشتند و هر برج را تحت نفوذ مجموعه‌اي از ستاره‌ها دانستند که خودشان يک ستاره‌ي مرکزي داشتند. اين ستاره‌ي حاکمِ آن برج بود و هر سال، يک ماه حکومت مي‌کرد. بعدها آن طور که در افسانه‌ي بودا مي‌خوانيد، اين حکومت به 12 حيوان منتقل شد و در آن شريک شدند. به تدريج اين اعتقاد به وجود آمد که هر کس در هر ماهي متولد شده باشد، تحت نفوذ برج آن ماه و ستاره يا حيوان حاکم بر آن است. همه‌ي اين حرف‌ها، کم‌کم پايه‌گذار فرهنگ‌هاي باستاني رومي، مصري، چيني و... گشت که ستاره‌ها نقش زيادي در آنها داشتند. در ايران خودمان، "آناهيتا، ميترا، زاوش، بهراو، کيوان و استر" ستاره‌ي خدايگان به حساب مي‌آمدند. دست آخر، يک نکته‌ي کمي علمي را هم داشته باشيد، مي‌‌گويند وقتي ستاره‌ها و به ويژه ماه، حتي روي جزر و مد آب دريا اثر مي‌گذارند، طبيعي است که شرايط و ميزان نيروي آنها، روي شکل‌گيري نطفه‌ي انساني هم مي‌تواند اثر بگذارد. پس مهم است که در چه ماهي و در چه شبي، وارد كهكشان راه‌شيري شده باشيد!

يكي از دو شاخه‌ي علوم در دوران باستان، نهان‌شناسي يا علوم خفيه بوده است. شاخه‌ي ديگر يعني علوم جليه، به طب، منطق، رياضيات و هندسه، شيمي، ستاره‌شناسي و علوم مشابه مي‌پرداخته كه قوانين مشخصي داشته و مبتني بر تجربه و آزمايش و دليل و برهان و منطق بوده است. اما علوم خفيه يا علوم غريبه به بررسي نيروهاي ماورايي مي‌پرداخته و اسرار آن نيز جز بر عالمانشان بر كسي ديگر آشكار نمي‌شده است. نهان‌شناسي يا علوم خفيه در دوران باستان به چند شاخه تقسيم مي‌شد:

1- كيميا يا علم اكسير كه كوششي بود براي تبديل كاني‌ها و فلزات به طلا، نقره يا فلزي ديگر.

2- ليميا يا علم طلسمات كه كوششي بوده براي تبديل قواي فاعل به مفعول يا بالعكس.

3- هيميا يا علم تسخيرات که به بررسي احوال ستارگان و حيوانات مرتبط با آنها مي‌پرداخته است.

4- سيميا يا علم خيالات که به کشف راز و رمز اعداد و ديدن و تصرف موجودات خيالي مي‌پرداخته است .

5- ريميا يا تردستي و شعبده بازي که در دربار پادشاهان و سلاطين رواج زيادي داشته است.

اين پنج شاخه به "خمسه‌ي محتجبه" معروفند که حرف اول آنها نيز عبارت "كُله سِر" يا مجموعه‌ي اسرار را مي‌سازند. قديمي‌ترين دانشمندي که نامش با علوم خفيه پيوند خورده بليناس حکيم است. از بليناس در کتاب الفهرست (377 هجري) و تاريخ الحکما به عنوان بنيان‌گذار علوم خفيه نام برده شده است. در ميان دانشمندان ايراني نيز شيخ الرئيس ابوعلي سينا، خواجه نصيرالدين طوسي و شيخ بهايي در مورد علوم غريبه آثاري دارند. ابن‌سينا رساله‌ي "کنوزالمعزمين" را در اين مورد نوشت و قسمت‌هايي از کشکول شيخ بهايي نيز به علوم غريبه و خواص اسماء حسني اختصاص دارد. اسرار علوم خفيه هنوز بر ما آشکار نشده است. شايد اين اسرار تنها نزد عالمان واقعي اين علوم باشد و شايد اين عالمان نبايد سِر اين علوم را براي همه بازگو کنند. هر چند امروزه بسياري مدعي آشنايي با اين علوم هستند و خود را واقف بر اسرار و رموز آن معرفي مي‌کنند اما آن‌چه از شواهد بر مي‌آيد اين ورطه نيز دچار تقلب و شيادي شده است. امروزه بيشتر فال‌گيري‌ها براي سرگرمي به کار مي‌روند و بسياري از افراد بي‌تجربه و ناآگاه نيز به دام شيادين و سوء‌استفاده کنندگان فال مي‌افتند و در اين راه مال و اموال و دارايي‌هاي بسياري را از دست مي‌دهند، سلامتي‌شان به خطر مي‌افتد و حتي زندگي خانوادگي‌شان از هم پاشيده مي‌شود. اگر علاقه‌مند به پيش‌بيني آينده و يا پيدا کردن راه حلي براي مشکلات‌تان هستيد، بهتر است با افراد داراي صلاحيت‌هاي علمي، اخلاقي و اعتقادي مشورت کرده يا به مراکز مشاوره مراجعه کنيد؛ در اين صورت نسبت به حقيقت انسان و جهان هستي ديد بهتر و کامل‌تري پيدا خو اهيد کرد و توانايي‌تان در حل مشکل بيشتر مي‌شود. اغلب جامعه‌شناسان، گرايش مردم به خرافات از جمله فال و طالع بيني را نتيجه‌ي نااميدي از رسيدن به خواست و آرزوي ديرينه‌شان مي‌دانند. به عبارت ديگر هنگامي که افراد جامعه نمي‌توانند نيازها و خواسته‌هايشان را از نظر فكري، اقتصادي و اجتماعي برآورده كنند به چنين مسائلي روي مي‌آورند. البته اين پديده مختص كشور يا برهه‌ي زماني خاصي نيست. حتي طبقات مختلف اجتماعي هم در اين مورد رفتار مشابهي دارند.

در اين رهگذر تفأل به غزليات حافظ، اين شاعر و عارف بي‌بديل در آداب و رسوم فرهنگ ما ريشه دارد. مردم سرزمين پارس در اعياد و شب نشيني‌ها در کنار هم مي‌نشينند، نيت مي‌کنند و فال مي‌گيرند. اين فال از بي‌ضررترين انواع فال‌هاست. هر چند زياده‌روي در اين کار هم جايز نيست.

خرافات مي‌تواند صدمات جبران‌ناپذيري را بر پيکره‌ي اجتماع وارد كند. گرايش به خرافات باعث تن‌پروري، عدم اعتماد به نفس و عدم احساس مسئوليت در جامعه و نوعي بي‌اعتمادي عمومي نسبت به مباني فکري و اعتقادي خواهد شد. برخي افراد فال و طالع‌بيني را نوعي تفريح و سرگرمي مي‌دانند. رضايت کاذبي که شخص از فال به‌دست مي‌آورد باعث اميدواري‌اش مي‌شود و همين مسأله سبب گرايش افراد به اين امر است.

 

 

پديده‌ي ديگري که موازي با فال و فالگيري و با سوء استفاده از مباني ديني صورت مي‌پذيرد جرياني است به نام "دعانويسي" يا بهتر بگوييم "دعافروشي" .

شياداني که با ناجوانمردانه‌ترين شکل ممکن از اعتقادات پاک مردم سوء استفاده مي‌کنند و با توصيه‌هاي ويران‌کننده‌ي خود زندگي حال و آينده آنان را به تباهي و نابودي مي‌کشانند، براي رسيدن به اهداف ناپاک خود با اعتقاد، سلامت، روح و روان و در يک کلام، با زندگي افراد بازي مي‌کنند. اين شيادان طعمه‌هاي خود را غالباً از بين بانوان ساده و پاک ضمير که عمدتاً در زندگي اجتماعي و خانوادگي خود دچار مشکلات عديده‌اي هستند انتخاب مي‌کنند و براي رسيدن به اهداف پليد خود روزها، ماه‌ها و سال‌ها. آنان را بازيچه‌ي دست خود کرده تا آن‌جا که بتوانند اول جيب‌هاي خود را پر مي‌کنند. سپس آنها را درگير مسائل ساختگي خود کرده و فضايي پوچ و تخيلي همراه با اوهام و خرافات را براي آنان مي‌سازند که گويي رهايي از آن غيرممکن است، به گونه‌اي که فرد احساس مي‌کند براي کوچک‌ترين و پيش پاافتاده‌ترين مسائل زندگي اجتماعي يا شغلي نيازمند راهنمايي‌ها و به اصطلاح وردها و طلسم‌ها و ... اين شيادان است.

اين دعافروشان وقاحت را به جايي رسانده اند که براي اعمال ناصواب خود آگهي هم مي‌دهند. کارت ويزيت چاپ مي‌کنند و در اين کارت‌ها از عکس خانه خدا و اماکن متبرکه و آيات نوراني قرآن سوء استفاده کرده تا خود و کارشان را موجه جلوه دهند؛ بخت گشايي، کارگشايي، بخت بندي و .................... و باقي بازار مکاره ... .

چه زندگي‌ها که در اين راه ويران نشد، چه عشق‌ها که به تنفر و جدايي نينجاميد و چه اميد‌ها که به گوشه‌ي بيمارستان هاي رواني کشيده نشد. اين شيادان با بازار مکاره‌ي خود و اظهارات غيرمعقول و ادعاهاي دروغين‌شان لطمات جدي و جبران ناپذيري را علاوه بر جريان جاري زندگي به اعتقادات و ارزش‌هاي ديني مردم وارد مي‌کنند. اين سودجويان به سه گروه اصلي تقسيم مي‌شوند. گروه اول فقط به دنبال مسائل مالي هستند، گروه دوم در پي سودجويي‌هاي اخلاقي و جنسي و گروه سوم در پي هر دو. حال شما بينديشيد که اين تفکرات تا چه ميزان با روح آيات الهي در تضاد است. اين که کليه کتب الهي که به‌وسيله‌ي پيامبران آمده‌اند، مخزن اسرار هستند و اين که آيات نوراني آن و اسماء الحسني هر کدام آسماني را تکان مي‌دهند، بر هيچ اهل معرفتي پوشيده نيست، اما هيچ کدام از اينها هيچ ارتباطي با ماهيت کار اين "دعا فروشان" ندارد. زيرا اگر کسي به خواست حق و به حق، به قطره‌اي از اقيانوس اسرار حق دست يابد به گونه‌اي خاص زندگي خويش به حق تسليم مي‌کند. نفس کشيدن و برخاستن و خوابيدن او از براي حق است، اوست که دعايش نور است، دعايي كه نه خريدني است و نه فروختني؛ بلكه وديعه‌اي است الهي... اين آدرسي است که به راحتي مي‌توان با آن سره را از ناسره تشخيص داد:

هرکه را اسرار حق آموختند       مهر کردند و دهانش دوختند

ختم كلام در اين باره اين‌که نه خودخواسته به اين جانب نزديک شويد و نه اجازه دهيد تحت هيچ شرايطي شما را به اين سو سوق دهند که با ورود به اين ورطه، وارد بازي خطرناک و پيچيده‌اي مي‌شويد که تمام زندگي شما را به پوچي و نابودي مي کشاند. به ياد داشته باشيد هر انساني مسئول ساختن و اداره کردن زندگي شخصي‌اش است و هر اتفاقي که براي ما مي‌افتد نتيجه‌ي اعمال، تفکرات و اعتقادات خود ماست و تا ما در کارها، حرف‌ها و اعتقادات خود تجديد نظر نکنيم تغييري ايجاد نخواهد شد.

با توکل به ايزد يکتا و مدد از پيامبران عظيم الشأن الهي و ائمه‌ي اطهار(ع) و با شناخت هر چه بيشتر خود و فلسفه‌ي زندگي، در برابر عوامل خرافي بايستيد و با يادگيري مهارت‌هاي زندگي و افزايش توانمندي‌هاي خود و با آموزش به فرزندان‌تان در برابر سوء استفاده کنندگان، رمالان، فال‌گيران و دعافروشان مصون بمانيد.

 

مولا اميرالمؤمنين علي‌(ع) در خطبه‌ي 87 نهج البلاغه، تمام ابعاد پنهان اين بحث را روشن مي‌فرمايند. حضرت علي(ع) آن‌گاه که آهنگ جنگ با خوارج کرد، يکي از يارانش گفت: يا اميرالمؤمنين از راه علم ستاره‌شناسي مي‌گويم که اگر در اين هنگام به راه افتي مي‌ترسم به مراد خويش نرسي. حضرت در پاسخ او چنين فرمود: تو پنداشتي ساعتي را مي‌داني که اگر کسي در آن ساعت براي انجام مقصود خويش در حرکت آيد، از هر بد در امان است، و از ساعتي بر حذر مي‌داري که هر که در آن آهنگ کاري کند بدي او را احاطه مي‌کند، هر کس سخنان تو را تصديق کند، قرآن را دروغ انگاشته و براي رسيدن به هر چه پسند اوست و پرهيز از آن‌چه ناپسند اوست خود را از ياري خدا بي‌نياز خواسته. از کسي که به سخن تو عمل کند خواهي که به جاي پروردگار، تو را سپاس گويد زيرا تو به زعم خود او را به ساعتي که به سود خويش دست مي‌يابد و از زيان در امان مي‌ماند راه نمودي. مولا علي(ع) سپس روي به مردم کردند و فرمودند: اي مردم از اخترشناسي روي برتابيد مگر آن‌چه بدان راه دريا و بيابان را بيابيد که اين دانش به پيشگويي منتهي مي‌شود.

ستاره‌شناس چون کاهن است و کاهن چون ساحر و ساحر چون کافر است و کافر در آتش جهنم. سپس روي به ياران خود کرد و فرمود: به نام خدا به راه افتيد ...

لازم به توضيح است که مولا علي(ع) در اين خطبه دقيقاً فاصله‌ي بين علم حقيقي نجوم و کاربرد آن (علمي که علاوه بر فوايد بسيار در آن مي‌توان با ديدي وسيع، وسعت عالم و حقايق آفرينش را دريافت و به خداشناسي عالي‌تري رسيد) و شاخه‌ي ستاره‌شناسي که به پيشگويي و طالع‌بيني و کاهني مي‌انجامد را مشخص فرموده‌اند.

 

                                                           منبع: قاصدك شهرك، سال يازدهم، شماره‌ي34، تير 87

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com