
اين موسيقي است يا دهن کجي شيطان
چند روز پيش به اتفاق خانواده براي رفع خستگي يک هفته کار و مشغله و فرار از سرو صدا و دود و دم شهر به دل طبيعت رفته بوديم. نزديک ظهر بود که زيراندازي پهن کرديم تا کمي دراز بکشيم و با گوش کردن به صداي آب رودخانه و باد خنکي که شاخههاي درختان را نوازش ميداد، تجديد قوايي کنيم براي يک هفتهي ديگر.
صداي پرندهي زيبايي هوش از سرم برده بود و با چشمان بسته سعي داشتم تا ميتوانم انرژي ذخيره کنم که ناگهان با سرو صداي يک گروه جوان که ضبط بزرگي هم در کولهي يکي از آنها بود چنان وحشت زده از جا پريدم که تا چند ثانيه نميتوانستم به ياد بياورم که در کجا هستم. صداي آهنگي که از ضبط پخش ميشد و صداي خوانندهي آن، چنان نخراشيده و ناهنجار بود که صد رحمت به صداي انکر الاصوات. تازه آن زبان بسته را اگر نزنند آن نالهي گوشخراش را سر نميدهد.
بگذريم، خدا رحم کرد که رد شدن آنها از کنار ما چند ثانيهاي بيشتر طول نکشيد اما من به اين فکر فرو رفتم که واقعاً چه بلايي بر سر اين نسل آمده است؟ و اينها به دنبال کدام لذت گمشده در اين موسيقيهاي مسموم و متعفن ميگردند؟ اصلاً اين موسيقي است يا قهقهه و دهن کجي شيطان؟
در مورد موسيقي و نقش آن در فرهنگ و هنر، تبليغات، و ورزش و تفريحات! بسيار شنيدهايم. در گذشتههاي دور نيز موسيقي، مهم و مورد توجه انسان بوده است. در انجيل به استفاده از موسيقي براي پرستش خداوند توصيه شده است و در اکثر آئينهاي مذهبي اقوام مختلف، اعم از جشنها و عزاداريها، نوعي موسيقي و حرکات هماهنگ که به رقصهاي مقدس مشهوراند وجود داشته و سازهايي مانند طبل و سنج و شيپور در ايجاد فضاي حماسي، و سازهايي مانند ني، تار، تنبور، دف و رباب نقش مهمي در ايجاد فضاي عرفاني ايفا ميکردهاند.
ميگويند امپراتوري در چين باستان فرمان داده بود تا تمام بخشها و ايالات، موسيقي خاصي براي خود بسازند و هر سال آن را ارائه دهند و موسيقي جديدي نيز براي سال آينده بسازند. هدف امپراتور از اين کار زيرکانه اين بود، او ميخواست به واسطهي نوع، سبک و اثر موسيقي هر ايالت، متوجه پيشرفت يا پسرفت آن ايالت شود؛ اگر اثر موسيقي آنها بر جامعه آرامش، محبت و ازخودگذشگي بود نشانگر پيشرفت نسبي آنها در فرهنگ و اخلاقيات، و اگر اثر موسيقيشان فاقد آرامش و القا کنندهي هرج و مرج، ترويج دهندهي خشونت و ناهنجاريهاي جنسي در جامعه، و ... بود نشانهي پسرفت آن ايالت محسوب ميشد
افلاطون ميگويد: وقتي مدل و سبک موسيقي جامعهاي تغيير مييابد، باعث دگرگوني در روحيهي افراد آن جامعه خواهد شد. موسيقي تند رابطهي مستقيمي با روحيهي خشونت طلبي و عصبانيت و هيجانزدگي دارد و برعکس؛ موسيقي آرام و هارمونيک رابطهي مستقيمي با آرامش، صلح و محبت.
در ايران و کشورهاي همجوار آن علاوه بر استفاده از ابزار موسيقي، از افرادي به نام "رجزخان" نيز استفاده ميشده است، اين افراد وظيفه داشتند پيامهاي خاصي را به گوش متجاوزان برسانند و روحيهي آنها را تضعيف کنند. همچنين از ديرباز موسيقيهاي خاصي در پادگانها و اماکن نظامي و نيز در ميادين جنگ مورد استفاده قرار ميگرفته است که امروزه نيز رواج دارند و معمولاً براي شدت بخشيدن به احساسات و ترغيب و تحريک عواطف و هيجانات روحي استفاده ميشوند.
کمکم با برچيده شدن رجزخواني اين کار از طريق رسانههاي جمعي و راديو و تلويزيون صورت گرفت، اما اکنون زمانهاي فرا رسيده است که دشمنان انسانيت و شياطين مدرن از موسيقي به عنوان يکي از قويترين و پرکشش ترين ابزار براي پيشبرد بسياري از اهداف تخريبي خود استفاده و در حقيقت سوء استفاده ميکنند.
تحقيقات پژوهشگران دانشگاه "استنفورد" در آمريکا در بارهي رابطهي ذهن انسان و موسيقي نشان داده است که قسمتي از مغز انسان نسبت به موسيقي واکنش نشان ميدهد، و اثرات آن مستقيماً بر روي حرکات و احساسات وي بروز ميکند. موسيقي ميتواند انسان را شاد يا غمگين کند، بگرياند يا برقصاند و حتي قبل از آن که تصميم به انجام کاري بگيرد محرک و مشوق آن کار شود.
اينجاست که تشکيلات شيطاني وارد عمل ميشوند، بدين گونه که در پس اصوات موسيقيها، پيامهايي براي ذهن ناخودآگاه انسانها ارسال ميکنند که مخالف روح تعالي، نيکي، رشد و کمال انساني است. اينگونه موسيقيها بعضاً ساخته و پرداختهي افرادي مسلط و آشنا به علم موسيقي و آهنگسازياند، بهطوري که افراد را ناخواسته مجذوب اين شبکهها ميكنند. اما در بعضي از سطوح ديگر هيچ احتياجي به هارموني و تناسبات موسيقيايي هم وجود ندارد. اين گروهها براي ترغيب و تشويق افراد به زير پا گذاشتن قوانين و ناديده گرفتن حقوق ديگران معمولاً به واسطهي سبکهايي همچون: هِويمتال، سافتراک، هاردراک و بيش از بيست نوع سبک جديد، موسيقيهايي را به گوش مردم و مخصوصاً نسل جوان ميرسانند که مروج خشونتطلبي، فحاشي، قانون شکني، هرج و مرج، خودکشي، آدمکشي و... در سطحي وسيع ميشود و تنها محدود به سبکهاي غربي هم نيست و به بسياري از موسيقيهاي ديگر نيز راه پيدا کرده است.
در تحقيقات و مشاهدات عيني، اين مطلب به اثبات رسيده که زماني که کسي با موسيقي ميرقصد و اينگونه با آن ارتباط برقرار ميکند، تاثير آن نوا و آهنگ بر ذهن و جان او چندين برابر ميشود و اين دقيقاً نکتهي ظريفي است که گروههاي شيطانپرستي از آن در توليد اين گونه موسيقي استفاده ميکنند. از طرفي بر اثر تحريک و رقصيدن متوالي با اين موسيقيها، و تأثيرپذيري آني ذهن، بعد از مدتي ديده ميشود که بهطور تقريبي 95% افراد مثل هم ميرقصند، بدون آنکه توجه کنند چرا دارند مثل هم ميرقصند و چرا با تغيير ريتم آهنگ به يکباره در حرکات همگي تغيير يکساني ايجاد ميشود. نکتهي ديگر اينکه اين افراد از آن زمان به بعد، هر کجا که همان موسيقيها را گوش کنند، دقيقاً به همان شکل ميرقصند و به صورت ناخودآگاه حرکات خاصي را انجام ميدهند. اعمال ديوانهوار و خشونتآميز، خودزني و خودکشيهاي دسته جمعي در ميان هوادارن و مروجان موسيقيهاي شيطاني موضوع عجيب و تازهاي نيست. بر پايهي آماري كه در غرب منتشر شده است از هر 7 نفر جواني كه به موسيقيِ راك گوش ميكند، يك نفر خودكشي ميكند.
اين موسيقيها فقط يك آهنگ و متن نيست، بلكه نقشهي بيهويت ساختن افراد است. كسي كه اين نوع موسيقي را گوش ميكند و با آن مترنم و به عبارت صحيحتر "متزلزل" ميشود، عالم را به شيوهي خاصي ميبيند. اين بينش به نوعي نگاهِ "اصالت لذت و دمغنيمتي" را رواج ميدهد. در موسيقي راك تشويق به مواد مخدر و الكل امري رايج و عادي است، و هيچ امر مقدسي در اين موسيقيها محترم شمرده نميشود. در دههي 60 ميلادي گروه موسيقي "بيتلها" از سر مزاح اعلام کرد که از خدا معروفتر است و امروز گروههاي موسيقي شيطاني در غرب و به ويژه در امريكا، عملاً پرچم جنگ با خدا را برافراشتهاند و براي ترويج فساد و خشونت از هيچ کاري دريغ نميکنند و مانند ساحران و مسخکنندگان، مردم را به خشونت و حتي خودكشي وا ميدارند. به گفتهي محققان و روانشناسان با 3 بار گوش دادن به موسيقي راک، انسان به يك خشونتطلب تمام عيار تبديل ميشود.
اينجاست که ضرورت شناخت و آگاهي در مورد موسيقيهاي متعالي و ماورايي يا شيطاني و مخرب بيش از هر زمان ديگري حس ميشود و دست اندکاران و دلسوزان فرهنگ و موسيقي ميتوانند با ساخت آثار باارزش و جذاب الهي و ماورايي نقشهي شياطين را نقش بر آب کنند.
خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
به هر طرف که بخوانندش بي خبر نرود
گردآوري و تأليف: مانا
منبع: اينترنت
بازگشت
Share
|