
واقعاً بهخاطر خدا؟!
"... دانستن خدا كفايت ميكند."
(نساء:70)
انجام دادن همهي كارها فقط براي خاطر خدا و رضاي او، از محوريترين و كليديترين تعاليم الهي و توصيههاي بزرگان است. به بياني ميتوان گفت كه تمام وظيفه و مأموريت ما در زمين، به انجام رسانيدن آن است، و راه رستگاري جز آن نيست.
امام علي(ع) ميفرمايند: "به وظايف خويش پرداخت، آنكه رستگاري و رضاي خدا رفتار او شد."(1) و نيز ميفرمايند: "نهايت مطلوب در رضاي خداست."(2)
همچنين بر اين اساس ميتوان دريافت كه ارزش زندگي هر يك از ما، و ميزان همراستايي آن با راه درست، بستگي به ميزان همخواني آن با رضاي خداوند دارد. به اين ترتيب اگر بخواهيم زندگي خود را ارزشيابي كنيم و ميزان همراستايي آن را با مسير درست محكي بزنيم، لازم است آن را مروري كنيم و ببينيم چند درصد از كارهاي گذشته و اكنون ما حقيقتاً براي خاطر خدا بودهاند و هستند؟
يكي از اصليترين عوامل خطا در اين ارزشيابي آن است كه در اكثر موارد ما كارهايي كه براي دل خودمان يا براي خاطر ديگران انجام ميدهيم را به اشتباه به حساب خداوند ميگذاريم. لذا براي ارزشيابي صحيح لازم است محكي براي تشخيص كارهاي خدايي از ديگر كارها داشته باشيم.
يك محك روشنگر و در عين حال در دسترس براي همگان آن است كه اگر كاري حقيقتاً خدايي و براي خاطر خدا باشد، برايمان كافي خواهد بود كه فقط و فقط خدا از آن آگاه باشد و بس، و او از آن راضي باشد و بس. به بياني بايد ديگر، نه نيازي به گفتن و نشان دادن كارهايمان به ديگران، و اِعمال نظرها و توقعات گوناگونشان داشته باشيم، و نه به شنيدن تعريف و تمجيدهاي آنان.
حال اگر با اين معيار، يكايك كارهاي زندگيمان را بسنجيم خواهيم ديد كه به هيچ طريقي نميتوانيم بر خوشگذرانيها، سفرها، خريدها و مهمانيهاي خود برچسب "بهخاطر خدا" بزنيم، چرا كه آنها را يا به خاطر دل خودمان انجام ميدهيم و يا براي بستن دهان مردم و ممانعت از عيبگفتنهايشان از خودمان.(3) مگر جز اين است كه اگر دلخواستههاي خودمان و فكرها و حرفهاي ديگران نبود، براي صلهي رحم هم نيازي به پهن كردن سفرههاي طولاني و چيدن ميزهاي آنچناني نبود، و ازدواج دو جوان ميتوانست و حتي ميبايست به سادگي الگوهاي زندگي، امام علي(ع) و فاطمه(س) ميبود.
حتي اگر اعمالي همچون خيرات كردنها، نذورات، صدقات، بخششها و انفاقها، انداختن سفرههاي دعا و روضه، و برگزاري مجالس عزاداري و مولوديهاي مذهبي را هم با معيار "كفايتِ دانستن خدا" محكي بزنيم، بعيد نيست ناچار به اعترافي تلخ شويم.
به اين منظور بايد از خود بپرسيم كه آيا حاضريم خيراتها و انفاقهايمان را همچون مولايمان علي(ع) به دور از چشم همگان و به گونهاي انجام دهيم كه تا زندهايم احدي جز خداي احد و واحد از آن مطلع نشود؟ آيا حاضريم سفرهها و مجالس خود را به شكلي و در جايي برگزار كنيم كه نام صاحب مجلس محفوظ بماند؟ و يا بايد خبر اين كارهايمان پيش از همه به گوش همسايهها و اقوام و دوستان و آشنايانمان برسد و آنها بخش عمدهي نذريبگيرها و حُضار مجالسمان را تشكيل دهند؟ آيا حاضريم سفرهها و مجالسمان را ساده برگزار كنيم و يا بايد هر طور شده توقعات ديگران را در آن اِعمال كنيم؟ نكند نيتهايي همچون نمايش دادن زندگي و داراييهايمان(4)، و يا شنيدن تأييدها و تمجيدهاي ديگران، مكارانه خود را در پس نيت نزديكي به خدا پنهان كرده باشند؟
شايد بتوان يكي از دلايل برتري بخششهاي پنهان(5) را در اين جستوجو كرد كه وقتي تنها خدا بداند و بس، كار هم تنها براي خدا خواهد بود و بس.
و اما بعد از اين دسته از اعمال، حتي عبادات، نمازها و روزهها هم بايد محك زده شوند تا مبادا نيت "قربة الي الله" به قصدهايي همچون مؤمن شناخته شدن در انظار، آلوده شده باشد!
حضرت پيامبر(ص) ميفرمايند: "هر كس به نارضايي مردم رضاي خدا بجويد، خدا از او راضي ميشود و مردم را نيز از او راضي ميكند، و هر كس رضاي مردم را به نارضايي خدا بجويد، خدا بر او خشم ميگيرد و مردم را نيز بر او خشمگين ميسازد."(6)
لازم است هوشيار باشيم مبادا اعمالمان در اسم و ظاهر براي خاطر خدا، و اما در باطن براي غير خدا و پركنندهي دهانها باشند كه در اين صورت عمرمان خواهد رفت و عملي حقيقتاً باازش دستمان را نخواهد گرفت كه در حديث قدسي آمده است:
"اولين كسي كه در روز رستاخيز به اعمالش رسيدگي خواهد شد، مردي است كه شهيد شده است.... آن شخص نعمتها و عنايتهاي خداوند را تصديق خواهد كرد. خداوند خواهد گفت: و تو با آن نعمتها چه كردي؟ آن جهادگر خواهد گفت: من براي تو جهاد كردم تا اين كه به شهادت رسيدم. خداوند خواهد گفت: دروغ ميگويي. تو جنگيدي، اما براي آن كه در بارهات بگويند: او با شهامت است...
و نيز اين گونه است پاسخ خداوند به مردي كه مدعي است به خاطر خدا علم آموخته و تدريس كرده و قرآن را از حفظ كرده است: دروغ ميگويي. تو علم آموختي اما براي آن كه در بارهات بگويند او عالم است. و قرآن را حفظ كردي براي آن كه بگويند او حافظ قرآن است... ، و باز هم اين گونه است پاسخ خداوند به مردي توانگر كه مدعي است به خاطر خدا از انفاق كوتاهي نكرده است: دروغ ميگويي. تو انفاق كردهاي اما براي آن كه در بارهات بگويند: او خيّر و بخشنده است..."(7)
نيكا
1- غررالحكم، مؤسسهي انتشاراتي امام عصر(عج)، ص468، ح5712.
2- همان، ص531، 6372
3- "بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست." (حديد:20)
4- "و كسانى كه اموالشان را براى نشاندادن به مردم انفاق مىكنند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و هر كس شيطان يار او باشد چه بد همدمى است." (نساء:38)
5- "اگر صدقهها را آشكار كنيد، اين، كار خوبى است، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان را مىزدايد، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است." (بقره:271)
6- نهج الفصاحه، نشر گلستان ادب، ح2783.
بازگشت
Share
|