بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

چرا خشنود نیستیم؟ (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیا تا به حال با شخصی مواجه شده اید که صد در صد از زندگی خود راضی و خشنود باشد؟ اگر بخواهیم در زندگی افراد و اقشار مختلف در جامعه دقت کنیم می بینیم که چه افرادی که از نظر مالی در رفاه کاملند،چه افراد تحصیل کرده، چه افرادی که در شغلشان موفق هستند یا هر کس دیگری که از نظر اجتماعی به ظاهر  دارای زندگی مطلوبی است، همگی به دلایل مختلف از زندگی خود ناخشنود هستند و آنهایی هم که با مشکلات کمتری مواجه هستند به طور نسبی رضایت خود را ابراز می کنند. در واقع با نگاهي به زندگي انسان‌ها در اين عصر متوجه مي‌شويم آن‌ها در سنين مختلف با مسائل و مشكلات بي‌شماروبرو هستند.

                                                                                                

بیشتر ما زندگي مي‌كنيم ولي انگار زندگي نمي‌كنيم، مي‌‌خنديم، ولي از خنده‌ي خود احساس سرور و شادماني نمي‌كنيم، گريه مي‌كنيم ولي نه با تمام وجود، پول داريم  ولي در عين پولداري احساس فقر و نيازمندي ‌مي‌كنيم چون اين پول به ما سر زندگي و حيات واقعي نمي بخشد،خانواده داریم ولی همیشه حسرت داشتنِ خانوادۀ دیگران را می خوریم.

در واقع با وجود تمام امكانات و پيشرفت‌هاي ظاهري (که قرنها انسان به سبب ایجادِ آسایش خود و آیندگان برای به وجود آوردنش تلاش کرده)، نتوانسته‌ايم مسائل خود را حل كنيم و هنوز پشت اكثر آنها متوقف مانده‌ايم. به ظاهرهمه چيز داريم ولي در اصل هيچ‌ چيز نداريم. در زندگي‌‌مان كميت‌هاي بی کیفیتِ زيادي شكل گرفته. با فکر اینکه خوشبختی را از بیرون می توانیم بدست آوریم، هر چه خواسته‌ايم با تلاش فراوان به دور خود جمع كرده‌ايم ولي از وجودشان لذت نمي‌بريم چرا که بر خلاف انتظارمان رضایت درونی برای ما ایجاد نکرده است.

اگر منصفانه به ارتباطمان با دیگران توجه کنیم و به هر زاويه‌ از اين ارتباطات توجه كنيم درمي‌يابيم اغلب روابط‌مان نيز سالم نيست و خالي از كيفيت است. ما پدر و مادر داريم، ولي انگار نداريم، به ظاهر دوستان زيادي داريم ولي شايد ميان آنهمه دوست حتي يك دوست واقعي هم نداشته باشيم.

در چنين دنيايي كه هر كس به فكر رفع مشکلات خود، یا منافع و پيشبرد كار خويش است، انسان بيش از هر زمان ديگر  احساس تنهايي کرده از اين رو سعي مي كند، با پيوند هاي ظاهري و تشكيل جوامع و گروه‌هاي مختلف به نوعي با ديگران ارتباط برقرار كرده و به احساس ترس و تنهايي خود پايان بخشد و یا رضایتی نسبی برای خود فراهم کند. ولي از اين طريق نیز موفق به پر كردن خلأ دروني خود نخواهد شد "زيرا زماني كه افردی در يك جامعه احساس تنهائي مي‌كند چيزي ندارد كه به ديگران ببخشد بنابراين ناخودآگاه تمایل دارد را استثمار ‌كند. و وقتي كه انسان چيزي براي ارائه نداشته باشد و فرد ديگري نيز در صدد بهره برداري از او بر آيد، بحران‌هاي شديدي در سطوح مختلف زندگي، خانواده،جامعه و... پيش مي آيد و در این تنازع بقا هر كسي مي‌خواهد ديگري را استثمار كند ولي خودش مورد استثمار قرار نگيرد. در اين جاست كه تدبير و سياست وارد ميدان مي شود. همه مي‌خواهند هر چه كم تر از خود مايه بگذارند و هر چه بيشتر دريافت كنند و بدين ترتيب هر يك براي ديگري بدبختي مي‌آفريند. ". [1]

حال با توجه به مشکلات خود، مي‌انديشيم كه چرا زندگي‌مان اينگونه است؟ پس بدنبال يافتن راهِ چاره مي‌گرديم. وقتي از شدت فشار و افسردگي، ضعيف و بيمار مي‌شويم و تعادل‌مان به هم مي‌خورد، پیشنهادات و توصیه های دیگران که خود نیز به نوعی دارای مشکلاتی مشابهند،  شروع می شود. به ما توصيه مي‌كنند نزد دكتر تغذيه و يا روان‌پزشك برويم، ورزش كنيم، تا روحيه‌مان بهتر شود، دانشگاه برويم تا بتوانيم شغل آبرومندي پيدا كنيم و در ميان مردم اعتباري كسب كنيم، ازدواج كنيم، تا حس مسئوليت در ما بيشتر شود و در ضمن شريك و غمخواري بيابيم، اگر مشكل‌مان ادامه يافت صاحب فرزندي شويم كه آنقدر سرمان شلوغ شود كه به كلي خود و بيماري‌مان را فراموش كنيم. و در نهايت اگر باز هم احساس خشنودی نکردیم و به بن بست رسیدیم به این فکر مي‌افتيم كه اگر به اندازه‌ي كافي پول داشتيم همه‌ي مسائل‌مان حل مي‌شد و خوشبخت مي‌شديم.

غافل از اینکه در تمام اين مدت ما در جستجوي سراب بوده و خود را فريب داده‌ايم زيرا براي حل مشكلات‌ خود توجه‌مان را به بيرون از وجودمان معطوف ساخته‌ايم و تنها براي به‌دست آوردن چيزهايي تلاش كرده‌ايم كه براي مدتي به ما دلخوشي و احساس امنيت بخشيدند و ارضاي‌مان كردند ولي بعد از مدتي دوباره احساس خلأ كرده و به سراغ چيزهاي جديد ديگري رفتيم.

                                                   ادامه دارد...                                             

                                                                    تهیه و تدوین: یارا و ایلما

                                                                                 


[1] - (تاتوئيزم يك/ اشو/ مترجم فرشته جنيدي/ ص 208)

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com