بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

گناه سوزان


 

بــسم ا... الرّحمن الرّحیم

 

الهی، نمی دانم کـِی بود

که دستم از دستانت جدایی گرفت

و نمی دانم چگونه شد

که قلبم از حضورت کناره جست

الهی، خاطر نمی آورم

در کجا نگاه ات را رها کردم

و کدام لحظه بود که یادت را از خود دور ساختم

و گناه را اختیار کردم

اکنون گناه مرا در اختیار گرفته

یک قدم به سویش برداشتم

و او قدم هایم را به زنجیر کشیده

 

الهی، هر چند از نـَفـَس ام بوی گناه می آید

امّا وجدان ام از گناهانم شعله می کشد

زشتی هایی مرتکب شده ام

که نهادم از آنها در عذاب است

 

الهی، اینک، می خواهم به تو باز گردم

امّا، گناه از من باز نمی گردد

الهی،آمدم، که دیگر از من کاری نمی آید

آمدم تا خود را به تو بسپارم

تا برایم چاره ای بیندیشی

 

الهی، در درونم جنگ است

جنگ ِ آتش است وُ جنگ ِ نور

اهریمنی در من شعله می کشد

و اهورایی شعله ها را می نشاند

الهی، تاریکی حمله می کند

و نور به دفاع می خیزد تا دوباره نورانی ام کند

امّا این آتشی تاریکی زا ست

که نور چشمانم را می رُباید

می سوزد وَ نوری نمی دهد

می سوزاند وَ کوری می افزاید

 

الهی، در درونم جنگ است

وَ من به گناهان خود گرفتارم

روحم از من در قهر است

و در قعر نـَفسم اسارت می کشم

دستم شمشیر بیدادگری

و جسمم، جولانگاه زشت کرداری است

آتشی به اقتدار من باریده

که لهیب اش در گسترش است

که صبرِ مرا می سوزاند

که عقلِ مرا تیره می سازد

وجدانم را به خفقان می اندازد

وفاداریم را دود می کند

و خوبی هایم را می بـَلعـَد

و به ایمانم حمله ور می شود

 

الهی، طوفان ِ آتشم، که خود را می سوزانم

وَ طغیان سیل ام، که غرقآبِ خود گشته ام

گویی به هنگام گناه، کور می شوم

نـه، بلکه خود را به کوری می زنم

گویی به هنگام گناه، کر می شوم

نـه، خود را به کری می سپارم

گویی به هنگام گناه

می خواهم ریسمان اتـّصالم را با تو پاره کنم

الهی، مباد که گناه در من خانه کند

و مرا به جرمگاهِ ابدی خود مبدّل نماید

 

الهی، می ترسم که ابلیس به خواستگاری ام آمده

روح و جان مرا به خود می خواند

و برایم حلقه های گناه آورده

چه دوزخی مرا می نگرد

و چه شریرانه می خندد

آتش را فرمان می دهد که به استقبالم بشتابد

و محاصره اش را تنگ تر کند

و راه خلاصی ام را سد سازد

و برای بلعیدنم آماده شود

الهی، او را از من منصرف گردان

که مرا به پرستشگاه آتشیان می خواند

و شرّ او را از من دور کن

که قصد رستگاریم کرده

و دعا را بر زبانم سنگین

و راه بر توبه ام می بندد

ای خدایی که می بینی، نگاهم کن

هر چند که منظرم دیدنی نیست

امّا  نگاهم کن

الهی، ای خدایی که پناه می دهی

هر چند که از تو گریخته ام

امّا باز هم پناهم ده که می ترسم

 

الهی، چگونه بدینجا رسیده ام

که این پرتگاه آتش است

الهی، چگونه کارم بدینجا کشیده شد

این اوّل راه سقوط و لعنت است

چه کریه اند این آتشیان

و چه زشت کردارند این لعنتیان

هر چه لمس می کنند آتش می گیرد

و از هر چه می گویند آتش می زاید

الهی، می ترسم که از آتش زادگان بشوم

و زبان و دست و دلم به خدمت آتش گرفتار شود

 

الهی،

وای بر من که نمی دیدم  که می سوزم

وای بر من که نمی فهمیدم که می سوزانم

و وای بر من که از این لعنت، لذ ّت می جستم

 

الهی، واپشیمانا بر من

چه جاهلانه به بازی آتش رفتم

امّا آتش مرا به بازی گرفت

و به دریای نفس من شعله ای کشید

اینک این نفس آتش خوار من، خاموشی نمی گیرد

 و در حریق هوس های خود می سوزم

الهی، می سوزم و می خواهم از وسوسه ها بگریزم

امّا دودها و شعله ها راه را بر من می پوشانند

 

الهی، تو را می خوانم، که به تو ایمان دارم

و هنوز خود را بنده ات می دانم

گویی هنوز نمرده ام

و صدایت هنوز از اعماق دلم می آید

پس می دانم که ترکم نکرده ای

و پیوند من با تو باقیست

 

الهی، به هیچ می ارزم، امّا مرا بخر

گِلی بوی ناکم، مرا دوباره بساز

سراسر پُر از زخم ام

امّا به نوازش های شفا بَخشـَت محتاج ام

 

الهی، دیر آمده ام، بی وفا آمده ام

سر ریز از خطا آمده ام

امّا باز هم به سوی تو آمده ام

آمده ام تا از شفا وُ شفاعتت سرشارم کنی

آمده ام تا از نجات وُ نگاهت برکتم دهی

 

الهی مباد که مرا برانی و به شیطانزادگان بسپاری

الهی مباد که مرا از دوستان ات دور کنی

و برایم همنشین شریر مقرر فرمایی

الهی به دادم برس

و مرا از آتش خلاصی بخش

الهی به فریادم برس

و کانون آتش را در من کور کن

الهی، به نجاتم بشتاب

پیش از آنکه دوباره به لغزش کشیده شوم

الهی، قحط باران است و من خشکسالم، بر من ببار

الهی، کویر آتش خیزم که در آن می سوزم، بر من ببار

 

الهی،

اگر ندامت می پذیری، این قلب پشیمانم 

و اگر خجالت می پذیری، این نگاه شرمسارم

الهی، اگرتوبه می پذیری، اینک همۀ گناهانم

و اگر قربانی ام را بپذیری، این نفس نافرمانم

 

الهی، بگذار اگر آتشی هست

نزول آتش ِ قبول ِ تو برقربانیم باشد

الهی، بگذار اگر آتشی هست

آتش ناپاکی زُدا وُ پاکی زای تو باشد

الهی، بگذار اگر آتشی هست

آتش عشق تو درجان من باشد

 

الهی،

بگذار امشب، شبِ گناه-سوزان من باشد

شب سوختن وُ پالایش از همۀ پلیدی ها

الهی، بگذار امشب، شبِ گناه-سوزان من باشد

شب غسل کردن در زیر ابر رحمت تو

الهی بگذار امشب، شبِ گناه-سوزان من باشد

شب خروج من از ظلمت

و ورود من به نور وُ هدایت تو

 

خدایا، به آنچه کرده ام، در نزد تو معترف ام

و از کرده های خود پشیمان ام

الهی، می توانی مرا برانی، امّا مران

الهی، می توانی رسوایم کنی، امّا مکن

الهی، سزاوارم که مرا نبخشایی، امّا ببخش

الهی، لایق ام که مرا عقوبت کنی، امّا نکن

 

الهی، مرا دوباره فرصت ده

و به نور وُ رحمتت وارد کن

الهی، مرا به حمایت ات دلگرمی بخش

و به اراده ات تقویت فرما

و از نگاه و حضورت چنان آگاه ام ساز

که هرگز فراموش نکنم که تو می بینی

و از یاد نبرم که تو حاضری

و حرمت حضور تو را تا ابد پاس دارم

ای بی نهایت صبور وُ ای بی غایت بخشنده

 

آمـیـن یـا ربّ العالمیـن

 

-سرودۀ رامیلیا


 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com