
یک زندگی حقیقی در ...
به نام او
"یک زندگی حقیقی در معنا کردن واژه های حقیقی و زنده ی زندگی تحقق یافتنی ست و به آن جاودان و برقرار"
یک واژه، یک وجه از حقیقت؛ که در کلام به تصویر کشیده می شه. هر روز شاید از ذهن و دهن ما ده ها و یا صد ها واژه در حال گذشتن و یا خارج شدنه که بسیاری از اونا هم تحقق نمی یابن. چرا؟ آره، بهتره با هم روراست باشیم. جوابش اینه که دروغ می گیم. دروغ می گیم مثل نقل و نبات. نخند که این درده نه هزل و شوخی.
هی داریم به این و اون یا خودمون قول می دیم قرار می ذاریم و پشت می کنیم بهش، به حرفامون، به ایده هامون و به باورهامون؛ وعده می ذاریم و بی توجه ایم به آن؛ پیمان می بندیم و به رسم بی وفایان می زنیم زیرش و به قولی، دروغ و دغل می خوانیمش و به ناراستی محکومش می کنیم! از کَمِش هم که بگذریم، زیادش رو پوچ و توخالی می بینیم. خالی بندیم باورکن. و اینا همه درده و مرض، که ما و زندگیمون رو که به اون مبتلا ایم (و نه مبطلا!)، فراگرفته و فلج کرده. مریضیم و اَدای آدمهای سالم و سلیم رو در میاریم. خجالت کشیدن رو که بی خیال؛ و دروغم که حُناق نیست که گلومون بادکنه یا ورم بیاره (البته میاره ولی ما می ندازیمش تو قبقبمون و می گیم زرنگی کردیم و همین باد کردنهاست که کبر و غرور میاره و یهویی می بینی با یه سوزن کوچک، آدم بادکنکی تو خالی رو می ترکونن و طرف سوت میشه اون دوردورا!). واقعاً اگر امّیدمون به این خدای بخشنده و مهربان نبود که عیب و ایرادهامون رو می پوشونه، و پشتمون به بودنش گرم نمی شد چیکار می خواستیم بکنیم، من یکی که نمی دونم.
یه ضرب المثل شعرگونه هست که میگه:
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت که تکرار نکردیش؟!!
البته یک بار کردن نیکی و نیکویی از همان جنسیه که واژه ی حقیقی زندگی رو که شیرین و زیباست، متبلور میکنه و شکل حقیقت خدایی رو در اصلی ترین وجه اون به تجلّی در میاره. پس نیکویی در اندیشه، گفتار و اعمالمونه که می تونه زندگی حقیقی و جاودانی رو برامون به ارمغان بیاره.
پروشا
بازگشت
Share
|