
كليد تفكر
یاد گرفتن تفکر فقط در 5 دقیقه
اگر کلماتی همچون ابله، بیشعور، نادان، بیفکر و از این قبیل را به هرکس بگویید مطمئن باشید اگر برنیاشوبد و یقه شما را پاره نکند، یقیناً دلگیر و ناراحت خواهد شد. جالب اینجاست که همین فرد که تاب شنیدن کلمهای را ندارد، در عمل، رفتارش توام با حماقت و نادانی است. به راستی چرا؟
یک دلیل برای چنین رفتاری؛ میتواند این باشد که انسان در باطن و ضمیر ناخودآگاهش از نادانی و بیفکری گریزان است و به دنبال راهی برای دانایی و تعقل میگردد البته این احساسی بسیار خوب و راهگشاست اما باید جهت آن را تغییر داد.یعنی به جای ناراحت شدن از دیگران، در خود این حرکت را ایجاد کنیم که برای دانا شدن و فراگیری تفکر گامی برداریم.
امروزه فراگیری روشمند تفکر یک ضرورت است.زندگی مدرن و پیچیده امروز با تغییرات بسیار آن، ایجاب میکند که متفکرانه و و هوشمندانه گام برداشت.برنده بودن به شانس و اقبال نیست، بلکه به عمل هوشمندانه و هماهنگ است.اگر میبینید شخصی میتواند در زندگی فردی و یا اجتماعی از رشد و پیشرفت خوبی برخوردار بوده و پشت مسائل فراوان زندگی کمر خم نکرده است، مطمئن باشید که این فرد در تفکر تواناست، حتی اگر خودش نیز بدان اذعان نکند و یا اینکه به زبان نیاورد.مطمئن باشید که این فرد حتماً تصمیمهای بزرگی در زندگی گرفته و این تصمیمها را به خوبی به اجرا رسانده است.اگر غیر از این بود اکثر انسانها برنده بودند؛ در صورتی که واقعیت تلخ بیانگر چیز دیگری است.
هیچ کس نخواهد گفت که تفکر ضروری نیست.همه میگویند تفکر خوب است و تازه دیگران را هم به تفکر دعوت میکنند.ما از پدر و مادر و معلمان و احتمالاً از رئیس خود این جمله را زیاد شنیدهایم:"برو در اینباره فکر کن".هیچ کس با این موضوع مشکل ندارد و اعتراضی هم بدان نمیکند.اما مشکل اینجاست که چه کم کسانی بودهاند که به ما گفته باشند که چگونه فکر کنیم. درست است تفکر هم روش دارد و برای درست فکر کردن باید روش آن را یاد گرفت.
وقتی خودتان به کسی میگویید:"برو فکر کن!"انتظار دارید آن فرد چه کاری انجام دهد؟ آیا باید قدم بزند،آیا باید دستش را زیر چانهاش بگیرد و به جایی خیره شود،آیا باید کتاب بخواند، آیا باید برود و از کسی مشورت بگیرد؟ چه کار باید بکند؟
تفکر کردن خیلی ساده است البته اگر روش آن را بدانید.همانطور که وقتی کلید یک قفل را داشته باشید باز کردن آن خیلی ساده است اما وقتی کلید را ندارید باید خیلی تلاش کنید در نهایت هم یا باید قفل را بشکنید و یا اینکه درب را از چارچوب در بیاورید، خلاصه هر کاری کنید، درجهای از حماقت در آن خواهد بود.پس بهتر است که برای باز کردن یک قفل تنها بپرسید کلید آن کجاست؟ و یا اینکه چه کسی از محل کلید اطلاع دارد؟ در نهایت اگر نتوانستید به این سوالها پاسخ دهید، بپرسید چه کسی میتواند کلید این قفل را بسازد؟
ساده بود نه؟ وقتی این سوالها را میپرسیدید و به دنبال جوابش بودید میدانید چه رخ میدهد؟ تفکر. به همین سادگی.
تفکر یعنی اینکه درباره یک موضوع در ذهن خود سوال بسازید و سپس به دنبال جوابش باشید. بنابراین تفکر دو جزء دارد: اول ساختن سوال، دوم یافتن جواب. این دو مرحله را از هم جدا کنید. میدانید چرا؟ چون مغز شما از دو نیم کره تشکیل شده است. هرکس که مغزش مانند یک هندوانه یکپارچه باشد، میتواند به این صورت تفکر کند که در آن واحد هم در ذهنش سوال بسازد و هم به سوالها جواب دهد.
این پایهایترین قانون در تفکر است.مانند اینکه بگوییم اگر میخواهید تنفس کنید اول باید هوا را به داخل ششهایتان ببرید، آنگاه آن را خارج کنید.غیر از این شکل تنفس امکانپذیر نیست.مثلاً کسی نمیتواند بگوید که من فقط هوا را داخل میکنم.و یا کسی بگوید من فقط هوا را از سینهام خارج میکنم.یک کسی بگوید من هوا را همزمان وارد و خارج میکنم مانند یک خیابان دو طرفه. خندهدار است نه؟ چنین حرفهایی را فقط مریخیها میتوانند بزنند. یک بچهي زمینی هم بلد است چگونه تنفس کند. اما در زمین بسیاری از آدم بزرگها هم بلد نیستند تفکر کنند.به همین نسبت در سیاره متفکران هم اگر کسی بگوید برای تفکر فقط باید سوال ساخت و یا فقط باید جواب داد و یا هم زمان باید سوال ساخت و جواب داد، همه میخندند، حتی بچه متفکران آنجا هم میخندند.
خوب همین قاعده ساده را اگر به کار ببندید در مدت زمان کوتاهی پیشرفت خوبی در تفکر خواهید داشت. اما فکر نکنید همه چیز را یاد گرفتهاید. کسی که تنفس کردن را یاد گرفت همه اجزای زندگی را بلد نیست.زندگی جزئیات بسیاری دارد، اما اول باید تنفس کردن را یاد گرفت تا زنده ماند. آنگاه دیگر قواعد را هم فرا گرفت.
خوب بیشتر از این جلو نمیروم چون میترسم همین اولی را هم فراموش کنید. امیدوارم که با من همراه باشید تا هر دفعه یک نکته کاربردی در تفکر کردن را برایتان مطرح کنم.از تمرین غافل نشوید.همین الان درباره خودتان 5 سوال بسازید و سعی کنید به آنها جواب دهید؛ مثلاً اینکه هدفتان چیست؟ به چه کاری مشغولید؟ چه چیزهایی را بلد نیستید ولی لازم است که یاد بگیرید؟ ....بقیهاش را تا 5 سوال دیگر خودتان ادامه دهید،اما فراموش نکنید: اول سوال بسازید بعد جواب دهید.دم ...بازدم.سوال ....جواب. دم .... بازدم
نویسنده: ح.ر.ه
Hemati.h@gmail.com
بازگشت
Share
|