
در جست و جوي حقيقت
در جست و جوي حقيقت
"بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همهي پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آوردهايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم"
(بقرة:136)
* * * * * * *
يادداشتي منتشر نشده از شهيد مطهري (مقدمهي جلد دوم داستان راستان) (1)
چنان كه در مقدمهي جلد اول اشارت رفت، هر چند در درجهي اول منظور اين است كه داستانهاي مفيد و آموزندهاي كه از عمل اولياي بزرگوار دين كه شخصيت آنها مورد احترام قلبي ما از جنبهي مذهبي است ذكر كنيم، ولي [هدف] منحصر [به اين] نيست. هدف اصلي، [بازگويي] داستانهاي مفيد و آموزنده است.
ديديم كه صرفنظر كردن از داستانهاي مفيدِ ديگر، خود يك نوع انحراف اخلاقي و دشمني نشان دادن با حقيقت است و خواننده وقتي متوجه شود كه بنا، بر كتمان بعضي داستانهاي مفيد است كه شخصيت قهرمان داستان، مورد احترام مذهبي نويسنده نيست، بدترين اثر سوء را در روح خواننده دارد و او را متعصب و دشمن با حقيقت جلوه ميدهد. گذشته از اين كه واقعاً سزاوار نيست چنين تبعيضي بشود. مگر پيشوايان دين هدفي جز تربيت و تهذيب اخلاق عمومي داشتهاند؟!
ميگويند كسي كه با حكيمي ميانهي خوبي نداشت مدعي شد خواب ديدم رسول اكرم را و از او احوال آن مرد [حكيم] پرسيدم. رسول خدا فرمود: او ميخواست به غير وسيلهي من به حق برسد و من به سينهاش زدم و معلقش كردم[!!!]
مثل اينكه پيغمبر وزير دربار يك پادشاه ديكتاتور است، [كه] كوشش ميكند كسي غير وسيلهي او راهي پيدا نكند و اگر فهميد كسي مستقيم رابطهاي دارد، براي او پاپوش ميسازد! ... تعالي الله عما يقول الظالمون. [خداوند والاتر است از آنچه ظالمان ميگويند]
اساساً ما اگر واقعاً طالب حق و حقيقتيم و تشخيص ميدهيم نواقص و بيماريهايي [باطني] داريم، نبايد توجه به اين امور داشته باشيم.
گذشتگان دو حساب دارند؛ يكي از آن دو حساب با ماست و يكي با خداست. آن كه با ماست، اين كه از گذشتهي آنها درس بياموزيم و عبرت بگيريم و پند فراگيريم، ببينيم آنها چه تأثيري خوب يا بد، در روحيهي حاضر ما داشتهاند، با آثار سوء مبارزه كنيم. ما به منزلهي امتداد وجود گذشتگان هستيم. خوب و بد آنها جزو وجود ماست.
حسابي كه با خداست، اين است كه در آخرت، آنها را مشمول رحمت يا لعنت خود قرار دهد. آياتي كه دعوت به مطالعه تاريخ ميكند، متوجه قسمت اول است، آياتي كه ميگويد: "ان علينا حسابهم" و نظاير اين آيات [متوجه قسمت دوم]؛ ولي ما از حساب خود غافل و به حساب خدا پرداختهايم. تفكر ما دربارهي گذشتگان اين است كه چه كسي مرحوم و اهل بهشت است و چه كسي ملعون و اهل جهنم و از مرحومها كداميك مرحومتر است و از ملعونها كداميك ملعونتر است.
فراموش نميكنم كه در ايام تحصيل در قم شنيدم كه مردي به خاطر اينكه سؤال تازهاي كرده باشد و علما را به جان يكديگر بيندازد، سؤال كرده بود كه آيا درجهي عباسبن علي عليهما السلام بالاتر است يا درجهي عليبن الحسين (علياكبر) و بعد براي آن كه احياناً فضولي پيدا نشود و نگويد كه بحث در اين مسائل چون فايده و اثري در عمل ندارد، جايز نيست و به منطق قرآن لغو شمرده ميشود و بايد اعراض كرد، اين فرض را گنجانيده بود كه شخصي نذر كرده است كه فلان مبلغ پول [را صرف امور خير كند] به نيت اين كه ثوابش مال آن امامزادهاي باشد كه از همه افضل است، حالا چه ميفرماييد، اين مبلغ را به نيت كداميك از اين دو بزرگوار به مصرف خير برساند؟!
1- اين نوشته، در ميان يادداشتهاي استاد شهيد مرتضي مطهري يافت شده است. ظاهراً ايشان قصد داشتهاند اين يادداشت را مقدمهي جلد دوم "داستان راستان" قرار دهند، ولي بعد صرفنظر كردند.
برگرفته از: www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100905768784
گردآوري مطلب: شينا
بازگشت
Share
|