بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

اگر طالب فیضی

 

در زمان های بسیار قدیم امپراتوری در ژاپن زندگی می کرد که علاقه مند بود در باره مرگ و زندگی پس از مرگ چیزی بداند. البته او هم مانند اکبر شاه، مردان خردمند زیادی را در دربار خود داشت، بنابراین از آنها درباره مرگ و زندگی پس از مرگ سوال کرد.

افراد خردمند دربار او پاسخ دادند: اگر ما چیزی در این مورد می دانستیم هرگز وقت خود را با بودن در اینجا تلف نمی کردیم. ما هم همانند تو نادان هستیدم. تنها تفاوت میان ما و تو در این است که تو ثروتمند هستی ولی ما فقیریم. اگر واقعا دوست داری درباره مرگ و زندگی پس از مرگ چیزی بدانی باید از قصر و دربارت خارج شوی، به دنیای خارج بروی و درباره این مطلب تحقیق نمایی و سعی کنی تا استادی واقعی بیابی و از او جواب سوال هایت را جویا شوی.

امپراتور به نزد تمامی افراد خردمند مشهور رفت ولی هیچ یک از آنها او را راضی نکرد. بنابراین دوباره به نزد خردمندان دربار خویش بازگشت و به آنها گفت: من تمامی کشور را به دنبال فردی خردمند جستجو کردم ولی کسی که بتواند مرا راضی کند نیافتم.

خردمندان دربار گفتند: اشتباه تو این است که به نزد افراد شناخته شده و مشهور رفتی. یافتن استادی حقیقی در بین افراد مشهور و شناخته شده بسیار مشکل است زیرا به ندرت اتفاق می افتد یک استاد حقیقی دوست داشته باشد این گونه شناخته و مشهور گردد. استاد حقیقی تلاش می کند تا خود را از مردم عادی و معمولی مخفی نگاه دارد تا فقط سالکان و جستجوگران واقعی به او دسترسی پیدا کنند نه افراد عادی و کنجکاو که تنها می خواهند از روی کنجکاوی چیزی بدانند. بنابراین تو اشتباه به جستجو رفته ای.

خردمندان دربار ادامه دادند:

ما در همین شهر مردی را می شناسیم که یک استاد واقعی است ولی مساله این است که تو باید به نزد او بروی

این شخص (به ظاهر) یک گدا بیشتر نبود که زیر یک پل با گدایان دیگر زندگی می کرد.

امپراتور نمی توانست باور کند که در میان گدایان، استادی خردمند زندگی می کند ولی وقتی با این فرد خاص مواجه شد چیزی از وجود او ساطع می شد که امپراتور را تحت تاثیر قرار داد و بر قلب او موثر شد. امپراتور در حالی که کاملاً اختیارش را از کف داده بود به پاهای آن مرد افتاد

* * *

این گونه تواضع و فروتنی، راه و روش مواجه شدن با یک استاد و آموختن از اوست.

با استخدام یک مرد خردمند شما نمی توانید چیزی از او بیاموزید. راه آموختن خرد از خردمندان این است که در استخدام آنها باشید، تسلیم آنها شوید و به پاهای آنها بیفتید؛ این راهی است که شما خواهید توانست از آنها چیزی بیاموزید.

خرد خریدنی نیست. شما می توانید هر چیزی را در این دنیا بخرید، ولی خرد چیزی نیست که بتوان آن را با پول خرید.

خرد همچون آب است که تنها به جاهای پست و گود سرازیر می شود. بنابراین در نزد فردی خردمند لازم است متواضع و پست باشید. هرگز سعی نکنید با نفس و منیت، خود را بالاتر از یک فرد خردمند بدانید. در نزد فردی خردمند متواضع و فروتن باشید تا خرد او به درون شما جاری شود و شما را پر سازد.

 

 

گزیده ای از: فقط مثل آن، برگردان از فرشید قهرمانی، با اندکی ویرایش

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com