گزيدهاي از اشعار مرتبط با نماز
بسم ا... الرحمن الرحيم
در اهميت نماز
عطار نيشابوري:
از نماز نور آن درياي راز فرض شد بر جملهي امت، نماز
منطق الطير عطار، ص16، به اهتمام سيد صادق گوهرين، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ يازدهم، 1374
تجلي نماز در ادبيات فارسي، ص39 از كتاب ماه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
ژوليدهي نيشابوري:
ارزندهترين گوهر مقصود، نماز است زيبندهترين هديهي معبود، نماز است
کوبندهترين اسلحهي مکتب توحيد کز ريشه کند خصم تو نابود، نماز است
گفتم به خرد پايهي دين نبوي چيست فرياد برآورد و بفرمود نماز است
از روز ازل تا به ابد مقصود معبود از بود و نبود همه موجود، نماز است
حق گفت به قرآن کريمش به کريمان سرچشمهي لطف و کرم و جود، نماز است
اين نکته شنيدم که نبي گفت به سلمان آن چيزکه بر قدر تو افزود، نماز است
اين پند علي داد به محراب عبادت آن کار که باشد همهاش سود، نماز است
فرمود رسول مدني در دم آخر موجودي من بهر تو موجود، نماز است
از آمدن کربوبلا آنچه به عالم مقصود حسين بن علي بود، نماز است
گويند که فرمود چنين حضرت صادق نزديکترين راه به معبود، نماز است
اي آن که تويي منتظر مهدي موعود رمزي که نمايد فرجش زود، نماز است
آن روز که آيد ز پس پردهي غيبت اوّل هدف مهدي موعود، نماز است
ژوليده اگر طالب فردوس بريني فردوس برين مقصد و مقصود، نماز است
نماز آرام بخش قلب و روح، مهدي مشايخي، نشر موسوي، چاپ اول مرداد 1361، ص 7
عوامل مقبوليت نماز
مولانا:
آن يكي ميرفت در مسجد درون مردم از مسجد همي آمد برون
گفت پرسان كه جماعت را چه بود كه زمسجد مي برون آيند زود
آن يكي گفتش كه پيغمبر، نماز با جماعت كرد و فارغ شد ز راز
تو كجا در ميروي اي مرد خام چون كه پيغمبر بدادست السلام
گفت آه و دود از آن آه شد برون آه او ميداد از دل بوي خون
آن يكي از جمع گفت اين آه را تو به من ده وان نماز من، ترا
گفت دادم آه و پذرفتم نماز او ستد آن آه را با صد نياز
شب به خواب اندر بگفتش هاتفي كه خريدي آب حيوان و شفا
حرمت اين اختيار و اين دخول شد نماز جملهي خلقان قبول
مثنوي معنوي، دفتر دوم
مولانا:
چو وضو ز اشك سازم، بود آتشين نمازم در مسجدم بسوزد، چو بدو رسد اذاني
گزيدهي غزليات شمس، ص 534، جلال الدين محمد بلخي، به كوشش محمد رضا شفيعي كدكني، 1375
تجلي نماز در ادبيات فارسي، ص48 از كتاب ماه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
حافظ:
نماز در خم آن ابروي محرابي کسي کند که به خون جگر طهارت کرد
خوشا نماز و نياز كسي، كه از سر درد به آب ديده و خون جگر، طهارت كرد
طهارت ار نه به خون جگر، كند عاشق به قول مفتي عشقش، درست نيست نماز
ديوان حافظ
عراقي:
در كوي خرابات، كسي را كه نياز است هشياري و مستيش، همه عين نماز است
ديوان عراقي، ص 100
حافظ:
بر دوختهام ديده چو باز، از همه عالم تا ديدهي من، بر رخ زيباي تو، باز است
در كعبهي كوي تو، هر آن كس كه بيايد از قبلهي ابروي تو، در عين نماز است
ديوان حافظ
شاه نعمت الله ولي:
هر كه ابروي يار ما را ديد يافت محراب و در نماز آمد
ديوان شاه نعمت الله ولي، ص243، با مقدمهي سعيد نفيسي، انتشارات باران
عطار نيشابوري:
گفت: كو محراب روي آن نگار؟ تا نباشد جز نمازم، هيچ كار
منطق الطيرعطار، ص 72، به اهتمام سيد صادق گوهرين، انتشاران علمي و فرهنگي، چاپ يازدهم 1374
شيخ بهايي:
بر درگه دوست، هر كه صادق برود تا حشر، ز خاطرش علايق برود
صد ساله نماز عابد صومعهدار قربان سر نياز عاشق برود
كليات اشعار شيخ بهايي، ص137، با مقدمهي سعيد نفيسي، نشر چكامه، چاپ سوم
تجلي نماز در ادبيات فارسي، كتاب مه خورشيد نما، نويسنده:اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
حافظ:
در نمازم خم ابروي تو در ياد آمد حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد
ديوان حافظ
موانع مقبوليت نماز
نظامي:
زر كه ترازوي نياز تو شد فاتحهي پنج نماز تو شد
پاك نگردي ز ره اين نياز تا چو نظامي نشوي، پاكباز
مخزن الاسرار، ص39
ريا در عبادت و نماز
سعدي:
گنهكار انديشناك از خداي به از پارساي عبادت نماي
كليات سعدي، ص301، به اهتمام محمد علي فروغي، انتشارات امير كبير، چاپ پنجم 1365
سعدي:
كه داند چو در بند حق نيستي اگر بي وضو در نماز ايستي؟
كليد در دوزخست آن نماز كه در چشم مردم، گزاري دراز
اگر جز به حق ميرود، جادهات در آتش فشانند سجادهات
كليات سعدي، ص330، به اهتمام محمد علي فروغي، انتشارات امير كبير، چاپ پنجم 1365
حافظ:
حافظ! مكن ملامت رندان، كه در ازل ما را خدا ز زهد و ريا، بينياز كرد
ديوان حافظ، غزل 133، به تصحيح علامه قزويني و دكتر قاسم غني، انتشارات اساطير 1374
حافظ:
زاهد و عجب و نماز و من و مستي و نياز تا تو را خود ز ميان، با كه عنايت باشد
ديوان حافظ، غزل 158، به تصحيح علامه قزويني و دكتر قاسم غني، انتشارات اساطير 1374
مولانا:
آن منافق با موافق در نماز از پي استيزه آيد، نه نياز
در نماز و روزه و حج و زكات با منافق، مؤمنان در برد و مات
مؤمنان را برد باشد عاقبت بر منافق مات، اندر آخرت
مثنوي، دفتر اول، ص 22، مولانا جلاالدين محمد بلخي، به كوشش محمد استعلامي، انتشارات زوار، 1370
شهريار:
در نمازت، گر زمعني آگهي از عمل، داري گزارش ميدهي
گر عمل با وي مطابق نيستت واي بر تو، پس گزارش چيستت؟
با سر راه اجانب رفتنت چيست اين (اياك نعبد) گفتنت
اين عبادتها به عادت ميكني خدمت ار كردي، عبادت ميكني
حق، چه توفيقش عنايت ميكند آن كه مردم را هدايت ميكند
گر تو خلقي با سعادت ميكني تا ابد، داري عبادت ميكني
ديوان شهريار، ج 1،ص 401، انتشارات زرين و نگاه، چاپ شانزدهم 1374
تجلي نماز در ادبيات فارسي، ص 62و63و64، كتاب مه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
اثرات
بابا طاهر عريان:
خوشا آنان كه الله يارشان بي به حمد و قل هو الله، كارشان بي
خوشا آنان كه دايم در نمازند بهشت جاودان، بازارشان بي
كليات رباعيات بابا طاهر، ص 43، تجلي نماز در ادبيات فارسي، از كتاب ماه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
نماز و ديگر مظاهر هستي
مولانا:
گفت: راندم پيشتر من، نيكبخت باز شد، آن هفت جمله، يك درخت
هفت ميشد، فرد ميشد هر دمي من چه سان ميگشتم از حيرت، همي
بعد از آن ديدم درختان، در نماز صف كشيده، چون جماعت، كرده ساز
يك درخت از پيش، مانند امام ديگران اندر پس او در قيام
آن قيام و آن ركوع و آن سجود از درختان، بس شگفتم مينمود
ياد كردم قول حق را، آن زمان گفتم "النجم و الشجر يسجدان (1)
1- اشاره به سورهي الرحمن، آيهي6: و گياه و درختان هم به سجده او، سر به خاك نهادهاند.
مثنوي، دفتر سوم
سعدي:
از ثري تا به ثريا به عبودّيت او همه در ذکر و مناجات و قياماند و قعود
سعدي:
دوش مرغي به صبح ميناليد عقل و، صبرم ببرد و طاقت و هوش
يكي از دوستان مخلص را مگر آواز من رسيد، به گوش
گفت: من باور نداشتم كه تو را بانگ مرغي، چنين كند مدهوش
گفتم: اين شرط آدميت نيست مرغ، تسبيح گوي و من خاموش
گلستان سعدي، 192، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر، انتشارات بنگاه مطبوعاتي صفي علي شاه، چاپ دهم 1374
پروين اعتصامي:
در اين درگاه، هر سنگ و گل و كاه خدا را سجده آرد، گاه و بي گاه
تجلي نماز در ادبيات فارسي، از كتاب ماه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
قيصر امين پور:
چشمهها در زمزمه، رودها در شست و شو موجها در همهمه! جويها در جستوجو
باغ در حال قيام، كوه در حال ركوع آفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع
سنگ، پيشاني به خاك، ابر، سر بر آسمان مثل گنبد، خم شده، قامت رنگين كمان
ابر، در حال سفر، آسمان، غرق سكوت بر سر گلدستهها، بال مرغان در قنوت
كاسهي شبنم به دست، لاله ميگيرد وضو بيدها گرم نماز، بادها در هايوهو
سرو، سر خم ميكند، غنچه، لب وا ميكند در ميان شاخهها، باز غوغا ميكند
شاخهها گل ميكنند، لحظهي سبز دعا دست ها پل ميزنند، بين دلها و خدا
بوي بال فرشته، ص 31و 32هدي رشاد، انتشارات اطلاعات، چاپ اول1374
تجلي نماز در ادبيات فارسي، ص 36 و37 از كتاب ماه خورشيدنما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
سهراب سپهري:
من مسلمانم
قبلهام، يك گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت، سجادهي من
من وضو با تپش پنجرهها ميگيرم
در نمازم، جريان دارد ماه، جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست
همهي ذرات نمازم، متبلور شده است
من نمازم را، وقتي ميخوانم
كه اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستهي سرو
من نمازم را، پي تكبيرةالاحرام علف ميخوانم
پي قد قامت موج
كعبهام، بر لب آب
كعبهام، زير اقاقيهاست
كعبهام، مثل نسيم، ميرود باغ به باغ، ميرود شهر به شهر
حجر الاسود من، روشني باغچه است.
راز گل سرخ، ص 104سهراب سپهري، انتشارات بنگار، چاپ دوم 1374
كاوشگران نور
بازگشت
Share
|