مناجات شعبانيه
(مناجات ائمه عليهم السلام در ماه شعبان)
به نام خداوند بخشايندهي مهربان
خدايا!
بر محمد و آل او درود فرست.
و آنگاه كه ميخوانمت صداي مرا بشنو.
به من نگاه كن وقتي كه با تو وقتي راز و نياز ميكنم.
من گريختهام به سوي تو اينك،و در ميان دستهاي توام.خسته و درمانده و زمينگير، در آغوش تو زار زار گريه ميكنم و همهي اميدم به توست و آن چه در دستهاي توست.
تو ميداني كه در درون من چه ميگذرد، تو از نيازهاي من باخبريتو مرا خوب ميشناسي و هيچ چيز از تو پوشيده نيست.
تو ميداني كه من اكنون در كجاي هستي ايستادهام، به كدام سو خواهم رفت، در كجا اقامت خواهم كرد و گاه بازگشتن من كجاست.
تو ميداني كه من چگونه زبان خواهم گشود و از تو چه خواهم خواست.
تو ميداني كه من براي سرانجام و عاقبتم دل به كجا بستهام.
تقدير تو بر من جاري شده است سالار من!در آنچه از من سر خواهد زد تا پايان عمر، در پنهانها و آشكارهايم و در ظاهر و باطنم.
كم و كاستي و افزايشم و سود و زيانم در دست توست و نه در دست هيچ كس ديگر.
خداي من!
اگر تو محرومم كني، چه كسي روزيام دهد؟ و اگر تو خوارم كني، چه كسي به ياريم برخيزد؟
معبود من!
از خشم تو به تو پناه ميبرم و از نگاه كيفربار تو باز به آغوش تو ميگريزم.
اله من!
من اگر نه شايستهي رحمت توام، تو شايستهي كرامت و بخشيدني و باران فضل تو، اهل باريدن است.
دست لياقت من! اگر چه كوتاه است، نخيل جود تو كمميوه نيست.
محبوب من!
انگار هم اكنون با جان خويش در ميان دستهاي تو ايستادهام، انگار آن نهال توكّلم به تو اكنون درختي شده است و بر تمام وجدم سايه افكنده است.انگار هم اكنون آن لحظه موعود فرارسيده است و تو حرفي ميزني كه شايستهِي توست.تو من را در شولاي عفو خويش ميپوشاني و از سرماي معصيتم ميرهاني.
عزيز من!
اگر ببخشيام چه كسي بهتر از تو براي بخشيدن،اگر از من درگذري چه كسي شايستهتر از تو براي گذشتن و عفو كردن؟
اگر مرگ اكنون نزديك ميشود و كارهاي من، من را به تو نزديك نكرده است،خود را با مركب اقرار، به سوي تو ميكشانم، اقرار به آنچه هستم و آنچه كردهام.
خداي من!
بر نفس خويش، ستم كردهام و نگهدارياش را سهل انگاشتهام، پاك از او غافل ماندهام و واي بر او اگر تو نبخشياش.
مولاي من!
در تمام ايام زندگيام سايهي مهر تو بر سر من مستدام بود، اين سايهي خوب را تا آن سوي مرگ نيز گسترده بدار!
خدايا!
من كه در تمام طول حيات، جز زيبايي و خوبي و لطافت از تو نديدهام و جز حلاوت از تو نچشيدهام چگونه ميتوانم گمان كنم كه پس از مرگ، تو روگرداني و چهره دگرگون كني؟
خداي من!
كار من را آن چنان كه شايستهي توست عهدهدار شو، و به من با نگاه بخشش و كرم نظر كن. بر اين بنده كه پردههاي سياه جهل، اطرافش را فراگرفته است.
اله من!
تو در دنيا گناه من را پوشاندهاي، من در آخرت به اين پوشش محتاجترم.تو در دنيا بر بديهاي من پرده افكندهاي. من در آخرت به اين پرده نيازمندترم.
تو در اينجا آبروي من را حفظ كرده اي، در آنجا آبرو كارسازتر است.
تو در ميان بندگان خوبِ خودت مرا رسوا نكردهاي، من در مقابل شاهدان قيامت، ميترسم از رسوايي، نكن!!
خدايا!
جود تو روي من را زياد كرده است و توقع من را افزوده است.بخششت به آتش آرزوي من دامن زده است.
خدايا!
من تكيهام به عفو توست، نه كارهاي خودم كه عفو تو بيترديد، برتر از كردار من است.
خداوندا!
به ديدارت شادمانم گردان، چشم من را به جمالت روشن كن، آن زمان كه در ميان بندگانت به قضاوت مينشيني.
خداي من!
اعتذار من به درگاه تو اعتذار كسي است كه از قبول پوزش خويش، احساس بينيازي نميكند.
پس عذر من را بپذير، اي بخشندهترين كسي كه شرمساران و روسياهان و رحمتطلبان به درگاه او پناه ميبرند و به دامن او ميآويزند.
خدايا!
رد مكن اين عذر نياز مرا و كور مگردان اين شوق و رغبت مرا و مشكن ساقه اميد و آرزوي مرا.
خداي من!
تو اگر ميخواستي خوارم كني، دست به هدايتم نميزدي.تو اگر رسوايي مرا ميخواستي، اين قدر بامن مدارا نميكردي.
معبودم!
من گمان نميكنم، تو مرا در حاجتي كه عمري بر سر آن نهادهام و در طلبش به در گاه تو ناليدهام، رد كني.
خداي من!
حمد هماره تو را سزاست و ستايش هميشه زيبندهي توست تا ابدي كه بينهايت است. افزون باد اين حمد و سپاس و ستايش كه افزون خواهد شد و كاستي و فنا نخواهد پذيرفت، آن چنان كه تو بپسندي و تو خشنود باشي.
خداي من!
اگر من را به جرمم بگيري، تو را به عفوت ميگيرم.اگر دست بر گناهم بگذاري، چنگ در دامن بخششت ميزنم. اگر لغزشهايم را نشانه بگيري، نشان از آمرزشت ميگيرم. اگر به معصيتم بنگري، چشم به كرامتت ميدوزم.اگر بديام را به رخ بكشي، خوبي و لطف بينهايتت را برملا ميكنم.
اگر به جهنمم ببري و به آتشم بيفكني، فرياد ميزنم آنجا و اعلام ميكنم به اهل جهنم، كه تو را دوست دارم، كه عاشق توام، كه دست از دامنت نميكشم.
خداي من!
اگر در مقايسه با طاعتي كه بايد بشوي، عمل من ناچيز است كه هست در عوض اميدم به تو بسيار است. تو برترين آرزوي مني.
خداي من!
چگونه از بارگاه تو با خورجين خالي و دست تهي بازگردم؟ چگونه بار سنگين حرمان و يأس را بر دوش خويش تاب بياورم؟ مني كه خوش گمانيام به وجود تو اين بود -و هست -كه از درگاه تو بخشيده باز گردم ؛ با دستهايي انباشته از فلاح و رستگاري و نجات.
معبودم!
من عمرم را در مسير غفلت از تو تباه كردم.جوانيام را در مستي دوري از تو پوشاندم. به خود ظلم كردم و نفهميدم. در خسران زيستم و نديدم. در منجلاب بودم و درنيافتم.
خداي من!
بيدار نشدم آن روزها كه بر تو غرّه ميشدم و به خود نيامدم آن ايام كه در سراشيب خشم كيفربار تو ميدويدم.
خداي من!
اكنون اين من، بندهي تو و بندهي فرزند تو ايستادهام در ميان دستهاي اختيار تو و آويختهام به ريسمان كرم تو.
خداي من!
اينك اين منم. بنده تو كه خود را به سوي تو ميكشم، بيزارم از آنچه بودهام و آنچه كردهام، آن قدر كه شرم و آزرم و حيا اجازهي نگريستن به رخسارت را و رو در رو شدن با تو را به من نميدهد. و بخششت را ميطلبم كه عفو و بخشش، صفت زيباي كرامت توست.
خدايا!
مرا ياراي اين نبوده است كه از مسير معصيت و نافرمانيات كناره بگيرم، مگر وقتي كه تو بيدارم كردي با محبت و لطف و آنگونه كه تو خواستي شدم و آنسان كه تو اراده كردي، گشتم.پس هماره سپاسگزار توام اي خدا كه من را به بارگاه كرمت راه دادي و دلم را از چركهاي غفلت و جهالت شستشو كردي.
معبودم!
به من به چشم كسي نگاه كن كه خواندهايش و اجباتت كرده است.دعوتش كردهاي و آمده است، كسي كه راهش انداختهاي و راه افتاده است، كسي كه ياريش كردهاي و اطاعتت كرده است. اي يار نزديكي كه از شيفته و فريفتهي خود دوري نميكند و اي بخشندهاي كه به اميدوار خود بخل نميورزد و اي كريمي كه دست تمنا را رد نميكند.
خدايا!
به من قلب ببخش كه با بال اشتياق به سوي تو پر كشد، و زباني از جنس صداقت و راستي عطا كن كه در آسمان پذيرش تو اوج بگيرد. و ديدهاي عطا كن كه حقيقت و شايستگياش، به تو نزديكش كند، به سمت تو اش بكشاند.
خدايا!
هر كه به شناخت تو نايل شد، ناشناخته نميشود، هر كه به معرفت تو دست يافت، بيمعرفت نميماند. هر خانهي دلي كه با حضور تو روشن شد، ظلمت نميپذيرد.
خدايا!
هر كس در دامان تو پناه گرفت، زهر بيپناهي را نميچشد، هر كس كه مدد از تو گرفت، بيياور نميماند،
هر كس كه به تو پيوست، تنها نميشود.
خدايا!
هر كس كه تو برايش آغوش بگشايي، تو به سويش رو كني، تو دست نوازش بر سرش بكشي، سر بر آستان ديگري نميسايد، تن به تملك ديگري نميسپارد، بندگي در خانه ديگري نميكند.
خدايا!
هر كه با تو براه افتاد و در مسير تو گام زد، غريق روشني است و آيينه جلوههاي رحماني و هر كه به تو آويخت، به ريسمان تو چنگ زد، پشت و پناه از تو طلب كرد ، ميهمان آرامش است و اطمينان، همسايهي ديوار به ديوار قلب اوست.
خدايا!
من پناهندهي دستهاي توام. مرانم و به وادي يأس و حرمان نكشانم، عاطفهات را از من دريغ مكن و نهال توقعم را به دست طوفان سرگشتگي مسپار.
خدايا!
من را در ميان اهل ولايتت مقام ده! من را در ميان مقربان و نزديكانت بنشان و بدان كه من هميشه بندهي مهر توام و دستم هماره آويخته به ضريح محبت توست.
خدايا!
به من دل عاشق و بال اشتياقي ببخش كه در حرم ياد تو از حجره ذكري به رواق ذكر ديگري پر كشم و رايحهي ايوان حضوري مرا به شبستان حضوري ديگر بكشاند. و چشمانداز همتم تا آسمان بلند نامهاي تو بال بزند و تا آستان رستگاري اسماء تو عروج كند و پرهاي عاشقي به جايگاه قدس تو بسايد.
خداي من!
تو را به خودت سوگند ميدهم كه در محل اهل اطاعتت جايم دهي، در آن جايگاه كه نسيم خشنودي تو ميوزد و رايحهي صالحان تو در آن ميپيچد.
خدايا!
اميد من به توست كه كاري بكني. مرا نه ياراي دفع شرّي از خود هست و نه توانايي جلب مصلحتي.
خداي من!
اين بندهي ناتوان و گنهكار و عاصي به سوي تو بازگشته است و دست به سوي تو دراز كرده است، از او روي برمگردان و به خاطر غفلتش، عفو و كرامتت را از او دريغ مكن.
خداي من!
مرا در مسير خودت، انقطاعي تمام و كمال عنايت كن.ياريم كن تا تمامي بندهاي وابستگي را ببرم. چشم توجه از همه چيز جز تو برگيرم، خانهي دلم را از هر چه تعلق، بتكانم.
خداي من!
چشم دلم را آن چنان به نور جمالت روشني ببخش كه نفوذ چشم دل از پردههاي نور نيز بگذرد و به معدن عظمت لايزال تو دست يابد و جانهايمان به عزّت مقدّس تو بياويزد.
خداي من!
مرا در شمار آن بندگاني بياور كه صدايشان كردي و پاسخت دادند و چشم در چشمشان دوختي و نگاه به نگاهشان گره زدي آن چنان كه از رؤيت جلال تو بيهوش شدند، تو پنجرهي نجوايت را به روي آنان گشودي و آنان به وضوح دست كردارشان را براي تو باز كردند.
خدايا!
بر اين خوش گمانيام، روح نوميدي را حاكم مكن و رشتهي اميدم را از زيبايي لطف و كرمت، قطع مگردان.
خدايا! اگر غبار خطاهايم مرا از چشم تو انداخته. تو از آنها چشم بپوش و فقط نگاه كن به شفافيت توكلّم، به زلالي اميدم.
خدايا!
اگر گناهانم مرا از قلهي كرامت و لطفت، پايين كشيده، يقين به عاطفه بينظيرت هر لحظه مرا به صعود تا فراز كرامتت ترغيب ميكند.
خدايا!
اگر غفلت از استعداد ديدار تو، مرا به خواب ميخواند، شناخت عطاها و بخششهايت هشيارم ميكند.
خدايا!
اگر عقاب سخت تو مرا به سوي آتش براند، انبوه پاداشهاي كريمانهات مرا به سوي بهشت ميخواند.
خدايا!
مسألت تنها از درگاه تو سزاست و عشق و زاري و ندبه تنها در بارگاه تو شايسته است، پس از تو ميخواهم كه بر محمد و آل او درود فرستي و مرا از كساني قرار دهي كه مدام ياد تو ميكنند و هرگز عهد تو را نميشكنند و از سپاسگزاري به درگاهت غفلت نميورزند و فرمان تو را كوچك نميشمارند.
خداي من!
مرا به آن نورهاي عزّتمند و سروربخشات ملحق كن تا عارف تو شوم و از غير تو بپرهيزم و مراقب حضور مستمر تو باشم و از گناه بترسم.اي صاحب جلال و اكرام!سلام و درود خدا بر محمد و خاندان پاك او باد، سلامي مستمر و مدام و از سر تسليم.
بازگشت
Share
|