اهميت ياد و ذكر خدا از قول بزرگان
امام خميني(ره) پيرامون اهميت دعا مي فرمايد: " همه خيرات و بركات از همان دعا خواندنها است حتي آنها كه به طور ضعيف دعا مي خوانند و ذكرالله مي گويند به همان اندازه كه طوطي وار- هم باشد- در آنها تأثير كرده، بهتر از آنهايي هستند كه ترك دعا كرده اند. نمازخوان ولو اينكه مرتبه نازله اي داشته باشد از نماز نخوان بهتر است، همين دعا خوانها در نظم اين عالم دخالت دارند.
"آئين نيايش، ابراهيم غفاري، ص 24-23"
شهيد مطهري(ره) پيرامون علل توجه به خداوند گفته است: "انسان در دو حال ممكن است خدا را بخواند؛1- وقتي كه اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختي و اضطرار گردد.2- وقتي كه روح خودش اوج بگيرد و خود خويشتن را از اسباب و علل منقطع كند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خود به خود به طرف خدا ميرود. و احتياج به دعوت ندارد و البته اين كمالي براي نفس انسان نيست، كمال نفس در اين است كه خودش خود را منقطع سازد و اوج بگيرد."
"بيست گفتار، مرتضي مطهري، ص 289."
خواجه عبدا... انصاري در اهميت ذكر قلبي ميگويد:
"ذكر نه همه آن است كه تو به اختيار خويش از روي تكلف، لب جنباني، آن خود تذكر است و تذكر تصنع است. ذكر حقيقي آن است كه زبان، همه دل شود و دل، همه سِرّ گردد و سِرّ عين مشاهدت شود."
قول خداوند است که ميگويد: "اگر کسي تنها به من، و به من بينديشد و هميشه و همه جا مرا ستايش کند، هر آنچه را ندارد به او خواهم بخشيد و از آنچه دارد مراقبت خواهم کرد."
راما كريشنا: "به هر نام و شكلي كه "او" را پرستش كنيد بواسطهي همان شكل و نام خدا را خواهيد شناخت."
معنا و مفهوم ذكر
راغب اصفهاني دو معنا براي ذكر بر ميشمارد. وي ميگويد: گاهي ذكر به معناي توانايي انسان براي حفظ شناختي است كه حفظ كرده است، و گاهي به معناي حضور معنايي در قلب و يا سخني بر زبان است و تقسيم ذكر به ذكر قلبي و ذكر لساني به معناي دوم مربوط مي شود و هر يك از ذكر لساني و قلبي خود بر دو گونه اند:
1- ذكر پس از فراموشي
2- ذكر بدون سابقه فراموشي كه ادامه توجه و هشياري انسان رخ مي دهد.
مرحوم علامه مجلسي رحمة الله درباره مفهوم ذكر ميفرمايد: ذكر حضور معنا در نفس انسان است و گاهي نيز به عمل و دانش ذكر ميگويند و نيز به سخني كه معناي مورد نظر را در بر دارد، كلمهي ذكر اطلاق مي گردد.
"بحار الانوار، ج 69 باب 30 حديث 6، ص 37"
خواجه عبدا... انصاري درباره ذكر ميگويد:
"ذكر عبارت است از آنكه انسان از غفلت و فراموشي رهايي يابد."
شيخ جنيد (متوفي به سال 279 هجري) گويد: حقيقت ذكر، فنا در مذكور است، ذكر تصنع است. ذكر حقيقي آن است كه زبان همه دل شود و دل همه سر گردد و سر عين مشاهدات شود و اصول تفرقت منقطع گردد و كمال جمعيت در عالم معيت از اين مقام پديد آيد، كه گفته اند: چون تجلي صحيح باشد، زبان و دل سر يكي باشد، چنانكه ذكر در سر مذكور شود و جان در سر، نور عيان گردد و عيان از بيان دور.
"كشف الاسرار، ج 5، ص 684172/ ياد خدا، كاظم محمدي وايقاني، انتشارات ديدگاه چاپ اول 1370ص35"
شيخ علاء الدوله سمناني (متوفي به سال 737 هجري) در رساله سلوه العاشقين مينويسد: هيچ كس به هيچ عبادت به حق نرسيد الا به مداومت ذكر الله - جل و جلاله - و ذكر كه افضل اعمال و خير الاعمال و اشراف الاعمال است بدين معني است ، و اين اختصاص كه ذكر راست هيچ عبادت ديگر را نيست.
مصنفات ، ص 289. / ياد خدا تجلي ذكر در آينه وحي، كاظم محمدي وايقاني، انتشارات ديدگاه چاپ اول 1370"
حجه الاسلام امام محمد غزالي (متوفي به سال 505 هجري ) از اعاظم بزرگ كلام، فلسفه و عرفان اسلامي در خصوص ذكر مي نويسد:
بدان كه لباب و مقصود عبادات ياد كردن حق تعالي است كه عماد مسلماني نماز است، و مقصود وي ذكر حق تعالي است، چنان كه گفت: (ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر، و لذكرالله اكبر)
- به درستي كه نماز باز مي دارد از زشتي و بدي، و هر آينه ياد خدا بزرگتر است . و قرآن خواندن فاضلترين عبادات است به سبب آن كه سخن حق تعالي است و مذكر است ، و هر چه در وي است همه سبب تازه گردانيدن ذكر حق تعالي است، و مقصود از روزه كسر شهوات است تا چون دل از كثرت شهوت خلاص يابد صافي گردد و قرارگاه ذكر شود، كه چون دل به شهوات آكنده باشد ذكر از وي ممكن نشود و در وي اثر نكند، و مقصود از حج كه زيارت خانه خداست جل جلاله، ذكر است خداوند خانه را و تهييج شوق به لقاي او، پس سر و لباب همه عبادات ذكر است.
"كيمياى سعادت، ج1، ص204/ ياد خدا تجلي ذكر در آينه وحي، كاظم محمدي وايقاني، انتشارات ديدگاه چاپ اول 1370"
درباره ذكر از ذوالنون سوال كردند گفت: "حقيقت ذكر، فاني شدن ذاكر است در ذكر." و از گفتههاي اوست كه: "هركه خداي را ياد كند ياد كردني بر حقيقت، همه چيزها فراموش كند اندر جنب ذكر خداي و همه چيزها خداي تعالي و بر وي نگاه دارد و وي را از همه چيزها عوض بود."
"پيدايش و سير تصوف، رينولد ا. نيكلسون، ترجمه ي محمدباقر معين، انتشارات توس ص49"
قشيري ميگويد: "ذكر ركني قوي است اندر طريق حق سبحانه و تعالي و هيچ كس به خداي تعالي نرسد مگر به دوام ذكر."
"پيدايش و سير تصوف، رينولد ا. نيكلسون، ترجمهي محمدباقر معين، انتشارات توس ص115"
جنيد گويد: "تصوف ذكري بود با اجتماع و وجدي بود با استماع و عملي بود با اتباع."
"پيدايش و سير تصوف، رينولد ا. نيكلسون، ترجمه ي محمدباقر معين، انتشارات توس ص79"
سراج گويد: معني فنا و بقا و در اوائل آن، فناي جهل است به بقاي علم، و فناي معصيت به بقاي طاعت، فناي غفلت به بقاي ذكر، و فناي رؤيت حركات عبد براي رؤيت عنايت خداوند متعال در علم سابق."
"پيدايش و سير تصوف، رينولد ا. نيكلسون، ترجمه ي محمدباقر معين، انتشارات توس ص199"
انواع و مراتب ذكر
خواجه عبدالله انصاري (متوفي به سال 481) در ذيل آيه شريفه در تفسير نفيس عرفاني خود مينويسد: ياد كنندگان خدا سه دسته اند: يكي به زبان ياد كند در حالي كه دل از آن بيخبر، يكي به زبان و دل هر دو ياد كند اما كارش بر خطر، يكي به زبان خاموش، و دل در او مستغرق.
"كشف الاسرار و عده الابرار، ج 3، ص 833./ ياد خدا، كاظم محمدي وايقاني، انتشارات ديدگاه چاپ اول 1370"
امام محمد غزالي در تحقيقات خود به چهار نوع ذكر اشاره ميكند، وي در درجات چهارگانه ذكر مينويسد: بدان كه ذكر را چهار درجه است:
اول - آن كه به زبان باشد و دل غافل، و اثر اين ضعيف بود، وليكن هم از اثر خالي نباشد، چه زباني را كه به خدمت مشغول باشد فضل بود بر زباني كه بيهوده مشغول گردد يا معطل بگذارد.
دوم - آن كه در دل بود، و ليكن متمكن نبود و قرار نگرفته باشد، و چنين بود كه دل را به تكلف بر آن داشت، تا اگر آن جهد و تكلف نبود، دل به طبع خويش شود. از سر غفلت و حديث نفس .
سوم - آن كه ذكر قرار گرفته باشد و در دل مستولي شده و متكن گشته، چنان كه به تكلف وي را به كار ديگر بايد برد، و اين عظيم بود.
چهارم - آن بود كه مستولي بر دل مذكور بود و بس، و آن حق تعالي است نه ذكر، كه فرق است ميان آنكه همگي دل دوست دارد و ميان آنكه ذكر دوست دارد، بلكه ذكر آن است كه ذكر و آگاهي از دل شود، مذكور ماند و بس.
"كيمياى سعادت ، ج 1، ص 205/ ياد خدا تجلي ذكر در آينه وحي، كاظم محمدي وايقاني، انتشارات ديدگاه چاپ اول ص33"
بر اساس نظريهي عزيز الدّين نسفي ذکر چهار مرتبه دارد که عبارتند از: ميل، ارادت، محبت و عشق و عالي ترين مرتبهي ذکر را به عشق منتهي ميداند.
"چشمه بقا، کاظم محمدي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1381 ص 42"
كاوشگران نور
بازگشت
Share
|