مقاله : او بهترين چيزها را در بهترين زمانها ميرساند...
شايد شما هم حكايت آن بچهاي را شنيده باشيد كه چون براي يك قيچي گريه ميكرد، مادر قيچي را به دست او داد، اما گرفتن قيچي همانا و فرو رفتن سر تيز آن در چشم او همان. هميشه فكر ميكردم اگر من به جاي آن مادر بودم حتي اگر صداي گريههاي فرزندم تا آسمان هفتم هم ميرسيد، قيچي را به دست او نميدادم.
در حالي كه ما دادن قيچي نوك تيز را به دست كودكي كوچك تقبيح ميكنيم، اما با اين وصف و با كمال تعجب اكثرمان انتظار داريم كه خداوند هميشه هرچه را كه ميخواهيم، حتي يك قيچي نوك تيز را، به محض درخواست ما، دودستي تقديممان كند!
خداوند نسبت به بندگانش مهربانتر از مهربانترين مادران است و هميشه پاسخگوي نيازها و خواستههاي آنها، اما او نه تنها بينهايت مهربان و بخشنده، كه بينهايت عاقل و دانا، بينهايت خردمند و حكيم، و بينهايت قادر و توانا نيز هست ...، و از آنجايي كه يكي از نامهاي همين خداي بزرگ ما حق، و يكي از منشهاي او نيز عدل است، پس هيچ يك از خواستههاي بهحق هر يك از بندگان بيشمارش را بيپاسخ نميگذارد. اما شايد بيشتر بندگان او همچون بچههايي كوچك، حق و عدل را بهدرستي نشناسند، و بسياري از درخواستهاي كودكانهشان نه بهحق باشد و نه عادلانه! شايد هم دل و زبان بعضي از آنها فاصلهاي داشته باشد به اندازهي زمين تا آسمان! و قلب و نيّات برخي نيز خود را در پشت نقابي ظاهراً زيبا پنهان كرده باشند، شايد بعضي از آنها تفنگي را بخواهند نه براي دفاع از حق، بلكه براي شكار پرنده و انسان، و شايد هم براي قدرت طلبي و تهديد ديگران و ...
اما با داشتن چنين بندگاني تكليف چيست؟
اگر با رعايت عدل و انصاف خود را جاي خداوند بگذاريم، مسلماً به او حق ميدهيم! كه مشتي سنگ بهدست پسر كوچولوي بازيگوش و خرابكار خود ندهد تا با آنها هر چقدر دلش ميخواهد شيشههاي همسايهها را بشكند! و يا آنها را به سر و صورت بچههاي ديگر پرتاب كند! خداوند هر چقدر هم كه بزرگوار و بخشنده باشد، مسلماً به او حق ميدهيم! كه چوبي را به دست يكي از فرزندان خود ندهد تا آن را لاي چرخ برادر يا خواهرش بگذارد! و يا با آن خواهر كوچولوي خود را كتك بزند!
اما خداوندي كه خود را مهربان و بخشنده و بزرگ يافته و به بندگانش وعدهي پاسخگويي داده، چگونه ممكن است كسي را كه تمام اميدش تنها به اوست، و جز او پناهي ندارد، از خود براند و به درخواستهاي بهحقش پاسخي ندهد؟
پس حلقهي گمشدهي ميان پاسخهاي خداوند، و دريافت آنها چيست؟ با كمي دقت ميتوان دريافت كه اين حلقهي گم شده چيزي نيست جز يافتن و تشخيص پاسخهاي داده شده توسط خداوند ...
ولي با قدري توجه ميبينيم كه بيشتر اوقات پاسخهاي خداوند به دعاهاي ما دقيقاً مانند آنچه كه از او خواستهايم نيست. شايد در چنين مواقعي اين تصور ايجاد شود كه مگر چه ميشد اگر خداوند عين آنچه را كه خواسته بودم به من ميداد، آخر او كه بر همه كار تواناست و بخشندگياش نامحدود.
اما اگر خداوند به جاي دادن قيچي نوك تيز، يك قيچي اسباب بازي يا اصلاً اسباببازي ديگري به دست كودك خود بدهد، جز نشاني از بخشندگي و مهرباني و درايت و هوشمندي بيهمتاي اوست؟ خداوند مادري فهيم و هوشمند است كه نياز اصلي كودك خود را در وراي خواستهاش درمييابد و چيزي بهتر از آنچه كودك از او درخواست كرده است را به او هديه ميكند، چيزي كه نه تنها تأمينكنندهي نياز اوست، بلكه خطري نيز برايش در پي نخواهد داشت.
بر اين اساس گاه ممكن است پاسخهاي خداوند به چيزي ديگر تبديل شوند كه در ظاهر هيچ شباهتي به خواستهي دعاكننده نداشته باشند. مثلاً شايد او به كسي كه آرزوي مرگ كرده است، دوستي بسيار خوب بدهد. چرا كه خداوند، اصل حرف او، يا حرف دل او را ميشنود و نياز اصلي او را كه رنج از تنهائي و سرگرداني است درمييابد. لذا رهايي از تنهايي و سرگرداني را از طريق يك دوست براي او محقق ميكند.
خداوند ميفرمايد: ... مؤمن به درگاه من دعا ميکند، و من در چيزي که خير اوست، اجابتش ميکنم.(1)
گاهي اوقات نيز ممكن است بينديشيم كه چرا خواستهي ما دقيقاً در همان زمان مورد نظرمان محقق نشده است. اين در حالي است كه مادر مهربان ما، براي تهيهي آنچه خواستهايم بيرون رفته و به محض برگشت او آرزوي ما تحقق خواهد يافت. بعضي از خواستهاي ما تنها نياز به گذر زماني دارند تا فرآيند تحقق آنها در جهان هستي طي شود. گاه نيز ممكن است مادري مهربان اسباببازي مورد نظر فرزندش را براي او تهيه و جايي پنهان كند تا بعد از امتحانات آن را به فرزندش بدهد. و يا پدري ثروتمند خريد اتومبيل را براي پسرش به 18 سالگي او موكول كند.
بعضي افراد وقتي چيزي را فوراَ به دست نميآورند، نااميد و بلافاصله متوقف ميشوند، ولي بايد دانست كه نااميدي ريشه در ترديد دارد، و به اين معناست كه ما به توانائي خداوند در پاسخگوئي به نيازهاي خود و بخشندگي و مهرباني او ترديد داريم. از سويي افكار ما بر واقعيتهاي زندگي ما مؤثرند، شكي نيست كه ترديد و نااميدي ميتواند مانند مانعي در راه تحقق خواستههاي ما عمل كند.
بايد دانست كه گرفتن پاسخ حتمي است، اما شايد در زماني غير از آنكه ميپنداريم. چرا كه دعا همچون دانهاي است كه در زمين هستي كاشته ميشود. اين دانه قبل از به بار نشستن بايد ابتدا ريشههاي خود را در زمين بدواند و ... ، آن هنگام كه هنوز در روي زمين اثري از آن به چشم نميخورد، گياه در زير زمين در حال رشد است و به سوي شكوفايي ...
گاه نيز اجابت، متناسب با ظرفيت و پذيرش افراد، به طول ميانجامد تا انسان بيشتر به راز و نياز با خداوند بپردازد، اين راز و نياز خود كيميايي است كه همهي وجود انسان و حتي ماهيت خواستههاي او را تكامل ميبخشد... حضرت علي(ع) در اينباره ميفرمايند: "نكند كه تاخير اجابت دعا، تو را از دعا كردن باز دارد و تو را بد گمان سازد، زيرا كه عطاي خدا به اندازهي نيت بنده ميباشد و چه بسا که دعا به تاخير ميافتد، تا اينکه اجر درخواست کننده بزرگتر و عطاي بخشنده بيشتر گردد." (2)
چنانچه ميدانيم کريستف کلمب به دنبال يافتن راهي کوتاه به هند بود که قارهي آمريکا را کشف کرد. او نخست دعا کرده بود كه در يافتن راهي كوتاه به هند توفيق يابد، اما دعايش پاسخ بهتري پيدا کرد و کلمب قارهي امريکا را کشف کرد.
اما اين عطاي بيشتر خداوند بنابر آمادگي و ظرفيت افراد، ميتواند حتي تا دريافت بينهايت نيز گسترش يابد. انساني كه به تصوير خداوند خلق شده، همه چيز را در وجود خود داراست. و دعا راهي است براي دستيابي به تواناييها و امكانات گستردهي دروني...
و اما صورتي ديگر از پاسخهاي خداوند...
گاه ممكن است به جاي آمدن جواب، اصلاً خود مسئله از ميان برداشته شود. از ميان رفتن مسأله يكي از پاسخهاي خوب خداوند است. اين از ميان برداشته شدن مسأله، بسياري اوقات با رخ دادن تغييراتي دروني در خود فرد يا طرز نگاه و بينش او به زندگي حاصل ميشود. مثلاً ممكن است شخصي كه فقط زندگي در كشور خاصي را زندگي ميداند، در نتيجهي دعاي خود براي مهاجرت به آنجا، با دوستي آشنا شود كه اين نگرش او را به كلي دگرگون كند، طوري كه بعد از مدتي ناگهان متوجه شود كه ديگر اصلاً نيازي به مهاجرت به كشور مورد نظرش را ندارد و در كشور خودش احساس خوشبختي ميكند.
گاهي هم براي مسئلهاي مهم تر و بزرگتر و نيازي اصليتر جواب ميآيد، به گونهاي كه مسألهي قبلي را نيز در دل خود حل ميكند. اين نيز نوعي ديگر از پاسخهاي خداوند است.
به طور مثال شخصي به شدت در مضيقهي مالي است، و دعا ميكند از جايي پولي برايش برسد يا بتواند از جايي وامي دريافت كند. در اين اثناء دوستي براي انجام كاري از او كمك ميطلبد و او نيز به ياري دوستش ميشتابد. آنچه در پايان كار رخ ميدهد آن است كه وي مهارت تازهاي را ميآموزد كه ميتواند با آن به راحتي شغلي با درآمدي مناسب پيدا كند. در اين حالت به قولي، خداوند به جاي دادن ماهي، ماهيگيري را به انسان ميآموزد.
بسياري اوقات پاسخ دعا ممكن است از طريق به ياد آوردن آشنايي قديمي و راهگشا در حل مسالهي ما، به ياد آوردن كتابي درقفسه، به جريان افتادن يك سرمايهي خوابيده و يا به ياد آوري دانستهاي در ذهن و مانند اينها باشد. دريافت پاسخ خداوند از اين طرق يا طرق مشابه خيلي عجيب و دور از ذهن نيست، اما چيزي كه شايد به نظر عجيب برسد اين است كه چگونه ممكن است دريافت چيزي از طريق گرفته شدن چيزي رخ دهد. مثال زير ميتواند صورتي از چنين عملكردي را بيان كند.
تصور كنيد شخصي از رئيس خود درخواست اضافه حقوق ماهيانه ميكند. اما اندكي پس از آن، رئيساش به علت مشكلات مالي مجبور ميشود حقوق او را به نصف كاهش دهد. اين اتفاق باعث ميشود كه او سعي كند كار جديدي براي خود بيابد و اين رويداد او را به سوي كاري كه ساليان سال مترصد انجام آن بود، سوق ميدهد. كاهش حقوق به او انگيزهي حركت به جلو و آغاز كاري جديد را ميدهد، كه در آن سرانجام حقوق مورد نظرش را نيز به دست ميآورد.
اما از دست دادن ميتواند صورتهايي ديگر نيز داشته باشد. تنها با از دست دادن ترس است كه شجاعت به دست ميآيد، تنها با از دست دادن ترديد است كه ايمان حاصل ميشود و تنها با از دست دادن نفرت است كه عشق بهوجود ميآيد. بهعلاوه يك كرم تنها با از دست دادن هويت كرم بودن خويش، به پروانهاي زيبا بدل ميشود، و يك دانه با از دست دادن هويت دانه بودن خود درختي سرسبز خواهد شد...
با همهي اين اوصاف ميتـوان دريافت كه رمز اصلي دشوار بودنِ تشخيص پاسخهاي خداوند در انتظارات و برداشتهايي است كه از آنها در ذهن نقش بستهاند. هر چه دايرهي اين انتظارات محدودتر باشد، تشخيص پاسخهاي خداوند نيز دشوارتر ميگردد. انتظار اينكه آسمان باز شود و پاسخ ما پايين بيايد، تقريباً تشخيص پاسخ را غير ممكن ميكند. زيرا پاسخهاي خداوند معمولاً از طبيعيترين راهها ميآيند، آنقدر طبيعي كه تشخيص آنها از رويدادهاي معمول زندگي دشوار مينمايد.
لذا براي تشخيص پاسخهاي خداوند، تنها لازم است همهي درها را براي او باز بگذاريم يا به عبارت ديگر دايرهي انتظارات و برداشتهاي خود را تا حد ممكن، و چه بهتر كه تا مرز بيمرزي گسترش دهيم. گاه پاسخ خدا به صورت فکري است که به ذهنمان خطور ميکند و گاهي ممکن است آن را به شکل يک پيشنهاد، از شخص ديگري بشنويم و يا به صورتهاي ديگر. بهعلاوه بايد با هوشياري نشانههايي را كه آشكار ميگردند رديابي كنيم. مثلاً چنانچه براي شفاي بيماري دعا كنيم، ممكن است سلسله اتفاقاتي روي دهد كه در جهت اجابت دعاي ما باشد. از جمله اطلاع از كشف دارو يا روشي جديد براي درمان آن بيماري، و يا آشنايي با پزشكي حاذق و متخصص، و يا ... .
در هر حال از ميان رفتن مسأله به هر شكلي كه رخ دهد، حاكي از دريافت پاسخ خداوند است، و دريافت پاسخ خداوند شايستهي بالاترين قدرشناسيها.
رديابي پاسخهاي خداوند و تعمق هرچه بيشتر در آنها، منجر به تشخيص و درك آنها خواهد شد، دريچهاي از حكمت بيكران خداوند و راهكار دعاي حقيقي را بر ما خواهد گشود، ايمان ما را به دريافت پاسخ از خداوند افزايش خواهد داد و بالاخره به شناختن قدر آنها منتهي خواهد شد، همهي اينها به نوبهي خود به دريافتهاي آسماني و بخششهاي الهي بيشتري خواهند انجاميد.
و در نهايت و خلاصه آنكه: در راه دريافت پاسخ دعا هرگز نبايد فراموش كرد كه خداوند بينهايت بخشنده و مهربان، بينهايت عاقل و دانا، بينهايت خردمند و حكيم، و بينهايت قادر و تواناست. و لذا او يك قيچي تيز را به دست ما نميدهد، بلكه هميشه بهترين چيزها را درست در بهترين زمانها ميرساند... (3)
2- غررالحکم ، فصل 85 ، گفتار 204
3- رسول خدا(ص) فرمودند: "مردم تا زماني که شتاب نورزند، پيوسته در خير و خوبي خواهند بود." عرض شد: "اي رسول خدا، چگونه شتاب ميکنند؟" فرمود: "به اين که بگويند دعا کرديم اما مستجاب نشد." (ميزان الحکمه، ج 4، ص 1672)
بازگشت
Share
|